------------------------------------------------------------------------------------------------
:تجربه شخصی✍️
گاهی آنقدر دردهای من ذهنیام همانند خشم و کینه در من زیاد میشد که حتی اجازه نمیداد پای برنامه گنج حضور بنشینم. راه حلش را در این یافتم که سریعاً عذرخواهی کنم و ابیات مولانا را تکرار کنم. تکرار ابیات مولانا سریعاً این یخ من ذهنی من را آب میکنند و من آمادگی کامل پیدا میکنم تا پای برنامه گنج حضور بنشینم. این حقیقتی است که یک لحظه هم از بزرگان، دوری نباید.
:نکته✍️
ما در منِ ذهنی بهمانند قطرههایی هستیم که از دریای یکتایی بهدور افتادهایم و راهش را نمیتوانیم پیدا بکنیم. مولاناست که راه را به ما نشان میدهد و ما آگاه میشویم که این تسلیمشدن و فضاگشایی است که باعث وحدت با فضای یکتایی میشود.
------------------------------------------------------------------------------------------------
:تجربه شخصی✍️
مولانا در خانوادهی ما انقلابی به پا کرد. به روابط ما عمق داد. هر کدام از ما در دل اعتراف کرد که ملول است و طلب کمک کرد و مولانا آمد و دستمان را گرفت. در من طبعِ خسیسِ ژاژخا بیداد میکرد. بهراحتی نسبت به دیگران رنجیده و پریشانخاطر میشدم. امّا الآن یاد گرفتم که به دیگران اجازه بدهم هرجور که میخواهند مرا قضاوت کنند. این من هستم که مسئول تعیین کردنِ جنسِ خودم هستم نه دیگران. این من هستم که تعیین میکنم که قاضی باشم یا چراغ. این من هستم که تعیین کنم که باید دام پهن کنم که مرغ خودم را صید کنم یا مرغ دیگران را
:نکته✍️
ما تنها باید فضا را باز کنیم، سرمان را پایین بیندازیم و روی خودمان کار کنیم. اگر هم در جایی به ما رفتار شخصی بربخورد، باید بدانیم که آن شخص همانند آیینهای آمده که عیب ما را به خود ما نشان بدهد و ما بهتر است پیامش را بگیریم.
:نکته✍️
: روزن دل ما به چه علّتی بسته میشود؟ مولانا میفرمایند که علّتش این است که ما در این لحظه نسبت به خداوند بسیار بسیار ناسپاس هستیم. هم ناسپاس، هم جفاگر. درواقع در منِ ذهنی نسبت به خودمان جفا میکنیم
:نکته✍️
این خیلی فرق میکند که در این لحظه ما فکر و نوع فکرمان را تعیین کنیم یا منِ ذهنیمان افکار را به ما تحمیل کند. با هر فکرِ منِ ذهنی از مرکزِ عدم جدا میشویم تمام افکار و اعمالمان بینتیجه و بیحاصل خواهد بود
:نکته✍️
هر موقع که ما از مرکز عدم جدا میشویم و در وسواس فکری گیر میکنیم، بیهودهکارِ پر درد و رنجش میشویم. یعنی نهتنها که تمام اعمال و تلاشمان بیهوده است، بلکه ضرر و دردش را هم میچشیم. خب این ضرر و زیان بزرگی است
:نکته✍️
فضای ذهن، فضای شک و تردید نیز هست. یعنی ما در منِ ذهنی به هیچ نقطهای نخواهیم رسید که یقین داشته باشیم. فضای شک ما را از پیشرفت معنوی باز میدارد. با تکرار ابیات مولانا هست که میتوانیم این فضای شک را بدریم و به یقین برسیم
:نکته✍️
هنگام نفیِ منِ ذهنی و تسلیم، درد هشیارانه خواهیم کشید. امّا در همین حال باید فقط به زندگی نگاه کنیم. یعنی حواسمان به مرکز عدممان باشد که آشنای ما خداوند است و خونبهایِ منِ ذهنیمان خود خداوند است
:نکته✍️
در برخورد با اتّفاق این لحظه، باید با فضاگشایی به «نمیدانم» ِ خود در برابر «قضا و کُنفَکان» اقرار کنیم و خطِ بطلان به پندار کمال و ناموس خود بکِشیم. همین کار مانع از سببسازی و امتحان کردن خداوند میشود
:نکته✍️
تک تک دردهایی که به ما عارض میشوند، جزو طرحِ زندگی هستند تا دل و چراغِ حضورمان را با شناخت و نفیِ منِ ذهنیمان روشن کند. خداوند هر لحظه دارد رحمت اندر رحمتش را نثارمان میکند تا منظور اصلیمان از آمدن به این جهان یعنی تبدیل به خودش عملی شود
:نکته✍️
هیچ نوعی از وضعیتهای مادی بیرون را نباید به پیشرفت معنویمان یا جایگاه معنویمان ربط بدهیم. پیشرفت معنویمان چیزی نیست که بتوانیم با خطکش ذهنی اندازه بگیریم. ما تنها تمرکزمان روی مرکز عدممان باشد و فضا را باز کنیم. چراغ باشیم. قاضی نباشیم
:نکته✍️
هر بار یک بیت را بهطور مکرر تکرار کنیم، نه تنها پیغام خود آن بیت را میگیریم بلکه کلیدی میشود برای بازشدن پیغام ابیات دیگر
:نکته✍️
هر چیزی که ذهن به ما نشان میدهد، غیر از خدا هست پس نباید آن را جدی بگیریم و نباید غیر از خدا چیزی بخواهیم
:نکته✍️
وجود هر چیزی غیر از خدا در مرکز ما، غیر ضروری است، پس ضرورتی ندارد که مرکز ما از جنس جسم، انقباض، گله و شکایت و چیزهای آفل باشد