نکات پیغام های تلفنی برنامه ۱-۹۶۶ قسمت اول

منتشر شده در 2024/04/08
09:39 |


نکته: صبر کلیدِ موفقیت ما در زمینة تبدیلِ هشیاریِ‌ جسمی به هشیاریِ حضور است. همچنین ضامنِ موفقیتِ مادّیِ ما نیز می‌باشد. خداوند همنشینِ صابران است. صبر یعنی اعتماد به خدا. یعنی از خدا، فقط خودِ خدا را خواستن.

نکته: هر اتّفاقی که در این لحظه می‌افتد، طرحِ خداوند است تا ما را بیدار بکند. نه اینکه به‌لحاظِ ‌مادّی به ما خوشی و یا غم بدهد. این اتّفاق طوری طراحی شده که یک یا چند همانیدگیِ‌ ما را نشانه بگیرد تا ما بیدار بشویم و با فضاگشایی به مرکز عدم پناه ببریم.

نکته: این بی‌مرادی‌ها تا آنجا ادامه می‌یابد که ما به‌طورِ‌کلّی مرکزمان از همانیدگی پاک شود. اگر بر اثر یک اتّفاق به ما دردی وارد شد، این یعنی اینکه هنوز در مرکزمان جسم وجود دارد و تعظیمِ خداوند، استکمال نشده است. 
نکته: جهانِ مادی و فضایِ یکتایی همانند دو هَوو هستند که میلی به یکدیگر ندارند. همچنین گفت‌وگوی منِ ذهنی و اَنصِتوا نیز مانند دو هَوو هستند که از همدیگر گریزانند.

تجربه شخصی
سرشار از مقایسة خودم با نزدیکانم بودم، که چرا آنها چیزهای بیشتری از من دارند و من ندارم. امّا به‌کمک مولانا فهمیدم که من همانند خداوند، بی‌نظیر هستم. مقایسه رفت. قرص‌های افسردگی را نیز کنار گذاشتم. و از صبح تا شب فقط حواسم به فضاگشایی‌هایم است. الآن می‌رقصم و شادم و ورزش می‌کنم. اگر به کسی بتوانم کمکی کنم، می‌کنم. در غیر این‌صورت کسی را حَبْر و سَنی نمی‌کنم. و پیشِ کسانی که درد می‌دهند، نمی‌نشینم و محترمانه بلند می‌شوم. دست از کنترل کردنِ همسرم برداشتم. عادت داشتم گوشیِ تلفنِ او را چک کنم تا ببنیم به دوستانش و فامیل‌ها چه گفته. همچنین او را حَبْر و سَنی می‌کردم که ‌به‌زور باید به مولانا گوش دهد.  الآن این کار را نمی‌‌کنم. بارِ صدکیلویی از دوشم برداشته شد. خیلی سبک شدم. رها کردنِ همسرم به حالِ خودش باعث شده که رابطة ما خیلی خیلی بهتر شود. هم او آزاد است و هم من. همچنین حرف‌زدن‌هایم را خیلی کم کردم. متوجّه شدم که هرچه بیشتر حرف بزنم، از درد و همانیدگی حرف خواهم زد. الآن فقط سکوت را تمرین می‌کنم. هر وقت هر مشکلی که برایم پیش می‌آید،  از خداوند کمک می‌گیرم. فقط خداوند را از درونم صدا می‌کنم و با انسان‌های اطرافم در میان نمی‌گذارم. چون می‌دانم که انسان‌های اطرافم نه‌تنها کمکِ خاصّی به من نمی‌‌توانند کنند، بلکه ممکن است با منِ ذهنی‌شان ترس و ناامیدی بدهند. دیگر غیبت نمی‌کنم و دروغ نمی‌گویم. از جزئیاتِ زندگیِ کسی سؤال نمی‌پرسم. و با همسرم و پدر و مادرم طوری رفتار می‌کنم که آخرین بار است که دارم آنها را می‌بینم. یعنی در فضایِ گشوده‌شده و با عشق با آنها ارتباط برقرار می‌کنم.

نکته: بهترین هدیه‌ای که ما به خودمان و دیگران می‌توانیم بدهیم این است که تمام توجّه و تمرکزمان را روی خودمان بگذاریم تا فضایِ درونمان باز شود و باز بماند. سپس این ارتعاشِ عشقیِ ما، هم خودِ ما و هم اطرافیانمان را وحدت و عشق می‌بخشد.

تجربه شخصی
شدیداً با امتحانِ کنکورِ‌ پسرم همانیده بودم. هم خودم و هم او را در زندان ذهن نگه می‌داشتم و با سیمان درد و خشم، دیوارِ این زندان را تقویت می‌کردم. هر لحظه او را حَبْر و سَنی می‌کردم که باید بیشتر درس بخواند. دردهایم به جایی رسید که در فرارِ لایُطاق، آسان جهیدم.

نکته: ما با حَبْر و سَنی کردن و کنترل کردنِ دیگران، داریم هم خودمان و هم دیگران را از جنس جسم و درد می‌کنیم و در زندان مخوفِ محدودیتِ ذهن، حبس می‌کنیم. کنترل کردنِ دیگران تخمِ شیطان است که میوة خطرناکی می‌دهد.
نکته: هر شخصی بهترین سَبْک و روشِ‌ زندگیِ خودش را در سکوت، رهایی و فضایِ گشوده‌شده می‌یابد. نه تحتِ فشارِ شدیدِ حَبْر و سَنی کردن، کنترل کردن و زورگوییِ دیگران.

تجربه شخصی
همیشه هر اتّفاقی که می‌افتاد، انگشتِ اشاره‌ام به‌سوی انسان‌های اطرافم و خداوند می‌رفت. مسئولیت‌پذیر نبودم. امّا الآن هرجایی که واکنش نشان بدهم، سریعاً از بقیه عذرخواهی می‌کنم و می‌دانم که این واکنشم براساسِ الگوهای تقلیدی تکراری در ذهنم بوده است.

نکته: اینکه هر شخصی یک حرفی به ما زد و ما باید حتماً جوابِ آن شخص را بدهیم، یک الگوی تقلّبی،‌ تقلیدی و مخرّبِ منِ ذهنی است که از طریق جامعه به خوردِ ما داده شده. این عکسِ ‌فضاگشایی است که ما را از جنسِ‌ خدا می‌کند و تمامی اتّفاقات را بی‌اهمیت می‌سازد.

نکته: این ما هستیم که مُفتیّ ضرورتِ زندگی‌ِ خودمان هستیم. یعنی ما با قدرتِ انتخاب و تشخیصی که داریم، می‌توانیم خوشبختیِ‌ حقیقی، (زندگی با مرکزِ عدم) و یا بدبختی (زندگی با مرکزِ‌ همانیده) را انتخاب کنیم. این ما هستیم که باید عزمِ دین‌داریِ حقیقی را بکنیم.