:نکته✍️
هر چیزی و یا شخصی را که بهصورت تصویرِ ذهنی در مرکزمان میآوریم و آن را محور وجودمان قرار میدهیم، خداوند به هر شکلی که شده، ما را در راستای همان تصاویر ناکام یا بیمراد میکند. تا «اَلَست» را به یاد بیاوریم.
:نکته✍️
انسانی که آگاه و ناظر و فضاگشاست، خداوند را شُکر میکند که او را بیمراد و ناکام کرد. چون میداند آگاهی و رهایی، در همین دردهایش خوابیده است. که اگر صبر داشته باشد، کلیدِ آگاهی و نجات در دستانش قرار میگیرد.
:تجربه شخصی✍️
زندگیِ پُردردی داشتم. همیشه با «رَیْبَالْمَنون» مواجه میشدم. برای تسکینِ خودم به قرصهای مُسکّن و مواد مخدّر پناه میبردم. دردهایم آنقدر زیاد شد که در یک لحظه، توسط ابیات مولانا این آگاهی رسید که ذهن همانیده و دردهایش همه با هم بیارزش هستند. و این تولّد من شد.
:نکته✍️
ابیاتِ مولانا مثلِ کُد میمانند و باید آنقدر این ابیات را تکرار کنیم و روی آنها تأمّل کنیم، تا جوهرِ معنیِ آنها در وجودِ ما نصب شود و نورِ چشمانمان گردد. هر لحظه باید روی این ابیات تأمّل کنیم و کاربردش را در زندگیمان بیابیم.
:نکته✍️
ما ابیاتِ مولانا را میخوانیم تا ایراداتِ خودمان را پیدا کنیم و بهکمکِ ابیات، منِ ذهنیمان را شخم بزنیم. امّا در پیدا شدنِ ایراد و اِشکال باید به «پایماچان» بیاییم و ارتفاع نگیریم. ناموس نداشته باشیم. این ناموس اجازة قبول و انداختنِ ایراد را به ما نمیدهد.
:نکته✍️
مامِ گفتار، افکار و اَعمالِ ما مانندِ دانهای هستند که بهدستِ خودمان میکاریم. از آنجایی که خداوند در اجرای قوانینش جبّار و عادل است، نتیجة کارمان را به خودمان برمیگرداند.
نکته: منِ ذهنی همانندِ موشی است که از رویِ شهوت و حرصِ زیاد کردنِ چیزها، تمام اندوختههای حضورِ ما را میدزدد و مانع پیشرفت میشود. پیشرویِ ما را خنثی میکند. پس باید اوّل دفعِ شرّ موش بکنیم. با شناساییِ همهجانبة تمامی ایراداتِ خود.
:تجربه شخصی✍️
عصرها به پیادهروی میروم. چند بیت از اشعار مولانا را در ذهنم حفظ میکنم و در پیادهروی آنها را تکرار میکنم. من تنها زندگی میکنم. از سایة خودم هم میترسیدم. امّا به کمکِ تکرارِ ابیاتِ مولانا، موضوعِ ترس کاملاً برای من حل شد.
:نکته✍️
ترس یک هیجانِ مصنوعیِ ساختهشده توسّط منِ ذهنیِ ماست. یک توهّم است. جنسِ اصلیِ ما اصلاً ترس را نمیشناسد. با
فضاگشایی و پناه بردن به مرکزِ عدم، شاد و فارغ و ایمن میشویم و بارانِ رحمتِ خداوند بر ما میبارد.
:نکته✍️
ذهنِ پاک و آرامشده میتواند یک ابزار ارزشمندی برای ما جهتِ خردورزی در دنیای بیرون باشد. امّا همین ذهن که توسّط ما همانیده میشود، تبدیل به دشمنی خطرناک در درونِ خود ما میشود.
:نکته✍️
ما هر لحظه به امیدِ زندگی در اجسام، به جهتهای فکری میرویم. برای اینکه منِ ذهنی ما را گمراه میکند و آدرس غلط به ما میدهد. منِ ذهنی میگوید: «این فکر با قبلی فرق دارد و بهتر است.» این یک دروغ از جانبِ منِ ذهنیست. هیچ فکرِ همانیدهای، زندگی ندارد.
:نکته✍️
موضوعِ «جَفَّ الْقَلَم» هرلحظه در مورد ما اجرا میشود. اگر کژ برویم، یعنی اجسام را به مرکزِ خود بیاوریم، زندگیِ درون و بیرونِ ما کژ میشود. اگر مرکزمان را عدم کنیم و راستی داشته باشیم، خوشبختِ دو عالَم خواهیم شد.
:نکته✍️
اصلِ دین را میشود به کمکِ مولانا فرا گرفت. قرآن را میتوان به کمکِ مولانا فرا گرفت. هر بیتِ مولانا یک یا چند ایراد را در ما نشان میدهند. حال مجموعهای از ابیات، ما را به رهاییِ کامل میبرند. اگر آنها را تکرار کنیم و کاربردشان در زندگی را ببینیم.
:تجربه شخصی✍️
یک آدمِ کنترلگر، حسود، خشمگین و دارای صدها من ناموسِ پندار کمال بودم. مشروب، سیگار و دیگر دودها را هم مصرف میکردم. عاشق اخبار سیاسی بودم. فکر میکردم بدون مشروب نمیشود شاد باشم. بهکمکِ مولانا، هفت سالی است که هیچکدام از اینها در زندگیام نیست. با آدمهایی که اهلِ مشروب و بگو مگوهای منِ ذهنی هستند، حتّی اگر از نزدیکانم باشند، ارتباطم را بسیار کمرنگ کردم تا دلم بهطورِ پنهانی از آنها خو ندزدد. همیشه در زندگیام گمان میکردم یک چیزی کم است. مولانا به من یاد داد که من خودم را گُم کرده بودم. اوایل فکر میکردم این چیزهایی که از گنج حضور یاد گرفتم را باید به هر طریقی هم که شده به بقیه و حتّی فرزندانم یاد بدهم. امّا متوجّه شدم که فرزندِ من باید خودش بخواهد و زمان مناسب خودش را دارد. پس فقط روی خودم کار کردم.
:نکته✍️
بزرگترین خدمت به خودمان و خانوادهمان این است که تمرکزمان را فقط روی خودمان بگذاریم و روی خودمان کار کنیم، خودمان را درست کنیم. به هیچ کس نگوییم این برنامه را گوش بده و این کار را بکن و این کار را نکن. وقتی خودمان درست شدیم، بقیه کشیده خواهند شد.
:نکته✍️
حضورِ ما همانندِ آیینهای در نَمَد است. «نَمَد» همانند غلاف چرمیِ آیینه یا شمشیر، ممکن است اندکی زخمی بشود، ولی آیینه همیشه سالم است. مثلاً ممکن است از پدر و مادر یا جامعه به ما آسیبی رسیده باشد، ولی الآن با فضاگشایی، حضورِ آسیبناپذیرمان طلوع میکند.