نکات پیغام های تلفنی برنامه ۱-۹۶۵ قسمت دوم

منتشر شده در 2024/01/15
08:19 |

:نکته‌✍️

ن چیزی که خیلی در هنگام شناسایی مهم است، این است که ما فقط باید ناظر باشیم و شناسایی کنیم که فلان عیب را داریم. همین شناسایی کافی است. اگر با منِ ذهنی‌مان بخواهیم از شرّ این همانیدگی رها بشویم، کار خراب‌تر می‌شود.

:نکته‌✍️

لید، شناسایی به‌همراهِ صبر است. با صبر، نم‌نم این همانیدگی را که شناسایی کرده‌ایم و مراقبش هستیم و دائماً آن را نظارت می‌کنیم، از وجودمان انداخته می‌شود و رها می‌شویم. صبر، کلیدِ گشایش و درِ نجات است.

:نکته‌✍️

ما نباید منِ ذهنی‌مان را رها کنیم. منِ ذهنی‌مان همانند الاغی می‌ماند که اگر رهایش بگذاریم، جفتک می‌اندازد و خراب‌کاری می‌کند. با نظارت بر ذهنمان، جلوی خرابکاریِ منِ ذهنی‌مان را
می‌گیریم. اینگونه متوجّه بهبودی روابط و سامان یافتن کارهایمان خواهیم شد.

:تجربه شخصی✍️
یک بحثی که بین من و همسرم شکل می‌گرفت، تا چند روز آن اتّفاق را ادامه می‌دادیم و درموردش بحث می‌کردیم و دنبالِ مقصر می‌گشتیم. الآن به‌لطف مولانا یاد گرفتم که اتّفاق را در همان لحظه توسط فضاگشایی، خنثی کنم.

:نکته‌✍️

شعارِ‌ منِ ذهنی «هرچه بیشتر، بهتر» است. این «هرچه بیشتر، بهتر» در تمامِ جنبه‌های زندگیِ‌ ما اثر می‌گذارد. ما در منِ ذهنی حتّی دردها را هم می‌خواهیم بیشتر کنیم. یعنی نسبت به درد هم طَمَع داریم. پادزهر این کارخانة دردسازی و طمعِ منِ ذهنی، فضاگشایی است.

:نکته‌✍️

در سبکِ زندگیِ ‌منِ ذهنی، خشم چیزِ بسیار عادی است. منِ ذهنی جا انداخته که اِشکالی ندارد با آدم‌ها دست‌به‌یقه بشویم. درصورتیکه خیلی اِشکال دارد. خشم کاملاً غیرعادی است. خشم تن و ذهن ما را می‌سوزاند. تمامِ دردهای منِ ذهنی ما را می‌سوزانند.
 
:تجربه شخصی✍️
افسردگی خیلی شدیدی داشتم. حتماً باید قرص خواب سنگینی را می‌خوردم تا خوابم ببرد. ظهرِ روزِ بعد هم بیدار می‌شدم، یک غذایی می‌خوردم، سپس دوباره قرص می‌خوردم و می‌خوابیدم. دچار یک زندگی دردمند شده بودم. تا اینکه در لحظه‌ای مبارک، درحالیکه افسرده بودم، کانال گنج حضور را دیدم که آقای شهبازی می‌گفتند: «برو به آیینه نگاه کن که با منِ ذهنی چه‌ها با خودت کردی؟ به راهِ راست برگرد و این کار را با خودت نکن.» با شنیدنِ این حرف، در آیینه خودم را دیدم. دیدم که واقعاً با منِ ذهنی چه ظلمی در حقّ خودم کرده‌ام. پس تصمیمم را گرفتم. در فرارِ لایُطاق، آسان جهیدم. درد دیگر تحمّل‌پذیر نبود. تمام قرص‌هایم را دور ریختم. و از اندک روزنِ ایجادشده فرجه‌ای را آغاز کردم.

:نکته✍️

ما به‌عنوان امتدادِ خداوند همانند گوهری در صدفِ ذهن هستیم. ما گوهر هستیم. هر اتّفاق و چالش و آسیبی که به زندگیِ ‌ما وارد می‌شود، این آسیب به صدفِ ذهنِ ما می‌خورد. منِ ذهنیِ ما هست که بالا پایین می‌شود. وگرنه حالِ حضور ِ‌ما همیشه خوب است.

:نکته✍️

هرکسی که دردهای بسیار زیادی دارد، نباید فکر کند که پروندة به‌حضور رسیدنِ او بسته شده است. خیر. اتّفاقاً این دردها مملو از پیام و نشانه هستند. کافیست فضا را در اطراف دردها باز کنیم و صبر داشته باشیم. نواقصِ ما دانه‌دانه شناسایی و انداخته می‌شوند.

:نکته✍️

جهانِ بیرون انعکاسِ مرکزِ‌ ماست. این مرکزِ‌ ما است که هرلحظه معمارِ دنیایِ‌ بیرونِ ما است. مرکزِ جسمی، بی‌مرادی‌ها و دردهای پشت‌سرهم منعکس می‌کند. و مرکزِ حضور، اتّفاقات و ساختارهای نیک می‌آفریند.

:نکته✍️

خاصیتِ صَمَد و یکتایی را به‌ هیچ ‌عنوان با ذهن نمی‌توان درک کرد. باید فضا را باز کنیم و عیناً این خاصیت را در خود ببینیم. وگرنه اگر منافق‌وار درحالیکه مرکزمان جسم است، از یکتایی سخن بگوییم، نه به کارِ ما می‌آید و نه تأثیرِ مثبتی بر دیگران دارد.

:نکته✍️

برای اینکه حقیقتاً به صَمَد یا بی‌نیاز بودنِ خود پِی ببریم، باید از ذهن بیرون بپریم و بر ذاتِ خدایِ‌ خودمان قائم شویم. ما نمی‌توانیم ذهن را نگه داریم و خرسِ مهربانِ صَمَد درست کنیم. خرسِ‌ صَمَد نداریم. از خرسِ‌ منِ ذهنی چیزی جز بلا و مصیبت و گور کردنِ‌ ما چیزی بیرون نمی‌آید.