نکات پیغام های تلفنی برنامه ۱-۹۶۴ قسمت دوم

منتشر شده در 2024/01/15
10:39 | 1 نمایش


:تجربه‌ شخصی‌✍️

مدّتی‌ بود یک‌ شخصی‌ را که‌ به‌ من‌ بدي می‌کرد، نفرین‌ می‌کردم. این‌ شخص‌ یک‌ بیماري سختی‌ گرفت‌. اوّل من‌ِ ذهنی‌ِ من‌ خوشحال شد. ولی‌ سریعاً به‌ خودمم‌ آمدم و به‌ خودم گفتم‌: »چرا از عذاب دیگران خوشحال می‌شوي؟ خودت پُر از عیب‌ و ایراد هستی‌. روي خودت کار کن‌.« فضا را باز کردم و به‌ آن شخص‌ که‌ در حقّم‌ بدي کرده بود زنگ‌ زدم و جویاي حالش‌ شدم. دوباره من‌ِ ذهنی‌ام ملامتم‌ کرد که‌ چرا زنگ‌ زدم. امّا باز هم‌ در اطراف من‌ِ ذهنی‌ام هم‌ فضا را باز کردم. از خدا خواستار شفاي آن شخص‌ شدم. الآن هم‌ هیچ‌چیزي جز اصلاح خودم برایم‌ مهم‌ نیست‌.

:نکته‌✍️

اینکه‌ به‌ یک‌ شخصی‌ که‌ در حق‌ّ ما بدي کرده زنگ‌ می‌زنیم‌ و جویاي حالش‌ می‌شویم‌ و او را می‌بخشیم‌، از صفات خداوند است‌. پهلوانی‌ است‌. این‌ یعنی‌ اینکه‌ خیلی‌ پیشرفت‌ کرده‌ایم‌. یعنی‌ خدا دارد از طریق‌ ما فکر و عمل‌ می‌کند.

:نکته‌✍️

اگر شخصی‌ در حق‌ّ ما کار بدي انجام می‌دهد، به‌جاي واکنش‌، آن را ضَیف‌ و مهمانی‌ ببینیم‌ که‌ آمده یک‌ پیغام مهم‌ را از طرف زندگی‌ به‌ ما برساند. مثلاً پیغام می‌تواند این‌ باشد که‌ بخشش‌ را یاد بگیریم‌، ناموس را بشکنیم‌، مثل‌ِ آن شخص‌، بد نباشیم‌.

:نکته‌‌✍️

قوانینِ خداوند، قوانین‌ِ ما هم‌ باید باشد. یکی‌ از این‌ قوانین‌، قانونِ مزرعه‌ است‌. خداوند همیشه‌ همراهِ صابران است‌. براي دیدنِ نتایج‌ِ زحماتِ معنوي و مادّي، باید صبر داشته‌ باشیم‌. یک‌ شبه‌ کسی‌ به‌ حضور نمی‌رسد. بی‌صبري و عجله‌،کارِ شیطان است‌ که‌ موجب‌ ناامیدي می‌شود.

:نکته‌✍️

یک‌ جنبه‌ بسیار مهم‌ِ عشق‌، عشق‌ به‌ خود است‌. چون ما در جامعه‌اي بزرگ شده‌ایم‌ که‌ عشق‌ِ بی‌قیدوشرط و حس‌ّ کامل‌ بودنِ بی‌قیدوشرط را به‌ ما انتقال ندادند. بنابراین‌ گمان می‌کنیم‌ که‌ خداوند بی‌عشق‌ و سختگیر است‌. بنابراین‌ به‌ خودمان هم‌ سخت‌ می‌گیریم‌ و عشق‌ نمی‌ورزیم‌.

:نکته‌✍️

زندگی‌ همانند آینه‌ است‌. اینکه‌ می‌ترسیم‌ و خشمگین‌ می‌شویم‌، درواقع‌ زندگی‌ دارد از طریق‌ِ آینه‌ خود، زشتی‌ِ درونمان را به‌ ما نشان دهدمی‌ . امّا ما شاید بترسیم‌ به‌ زشتی‌ِ خود نگاه کنیم‌. از ترسِ اینکه‌ ناموسِ پندارِ کمالمان به‌ خطر نیفتد. و این‌ ناموس، عین‌ِ بی‌عشقی‌ به‌ خود است‌ .

:نکته‌✍️

آیا ما آگاه هستیم‌ که‌ زندگی ‌عشق‌ِ بی‌نهایت‌ و شرطی‌نشده است‌؟ خدا همه‌ ایرادات ما را می‌بیند، ولی‌ بسیار ماهرانه‌ به‌نسبت‌ِ ظرفیتمان، آنها را به‌ ما نشان می‌دهد تا آنها را شناسایی‌ کنیم‌ و به‌ خدا نزدیک‌تر شویم. ‌پس‌ دیدنِ ایرادِ خود یک‌ کارِ بسیار طبیعی‌، عادي و دائمی‌ است‌ .

:نکته‌✍️

دیدن وشناسایی‌ِآلودگی‌ِ مرکزمان یعنی‌ آغاز جدایی‌ و رها شدن از آن آلودگی‌. درواقع‌ قوّتِ »پالودگی‌« همان فضايِ عشق‌ِ ناظر و بی‌قضاوت است‌ که‌ به‌ آینه‌ نگاه می‌کند. در این‌ فضا واردِ کارگاهِ شگفت‌انگیزي می‌شویم‌ که‌ آنجا آفریدگار و آفرینش‌ با هم‌ هستند.

:نکته‌✍️

درحقیقت‌ ما فقط‌ کوشش‌ می‌کنیم‌ تا ناظر باشیم‌ و دائماً در این‌ کارگاهِ صنع‌ِ خداوند حاضر و آماده بمانیم‌. فضاگشایی ‌و تبدیل‌ِ اصلی‌ و زاییدنِ ما از رحم‌ِ ذهن‌ راخودِ زندگی‌ انجام می‌دهد.

:نکته‌✍️

اگر در آوردنِ اجسام به‌ مرکزمان اصرار بورزیم‌، مؤاخذه خواهیم‌ شد. همانند یوسف‌ چندین‌ سال، در زندان ذهن‌ و درد بیشتر خواهیم‌ ماند. «بِضْع‌َ سِنین» همین‌ در ذهن‌ و درد زندانی‌ ماندن، خودش مجازاتی‌ بسی‌ بزرگ است‌.

:نکته‌✍️

با فضاگشایی‌ِ ما، تمام دشواري‌ها و گره‌هایی‌ که‌ با ذهنمان براي خودمان به‌وجود آورده بودیم‌، برایمان آسان می‌شود. تمام موانعی‌ که‌ براي خود ساخته‌ بودیم‌، زیر و زبر می‌شود. پايِ کُندِ ذهنی‌مان تبدیل‌ به پَر ‌و بالِ تیزِ هشیاريِ حضور می‌شود و همه‌چیز در نزدمان سهل‌ و آسان پیش‌ می‌رود.

:تجربه‌ شخصی‌✍️

من‌ِ ذهنی‌ پردرد و خرابکاري داشتم‌. در یک‌ شرکتی‌ کار می‌کردم. درواقع‌ کارافزایی‌ می‌کردم. می‌خواستم‌ کم‌ کار کنم‌ و پُست‌ بالاتري نصیبم‌ شود. تحصیلاتم‌ هم‌ سرسري گذارندم. هیچ‌ تلاشی‌ براي افزایش‌ مهارتم‌ نکردم. به‌ جایگاه بهتري نرسیدم. و از همه‌ مدیران شرکتم‌ کینه‌ گرفتم‌. بعد از مهاجرتم‌ هم‌ تلاشی‌ براي یادگیري زبان انگلیسی‌ نکردم. بنابراین‌ یک‌ کار خیلی‌ معمولی‌ به‌ من‌ دادند. بالاخره متوجّه‌ شدم که‌ من‌ قانون جبران را زیر پا می‌گذارم. پس‌ این‌ بی‌مرادي‌ها همه‌ پیام دارند. الآن در جاي خوبی‌ مشغول هستم‌ و تماماً به‌ من‌ اثبات شد که‌ قانون جبران هرلحظه‌ کار می‌کند.

:نکته‌✍️

این‌ جهان همانند بازاري است‌ که‌ ما نباید خیره بیاییم‌ و خیره برویم‌. همانند بیزنس‌ و خرید و فروش می‌ماند. تا یک‌ چیزي را ندهیم‌، نمی‌توانیم‌ چیزي را دریافت‌ کنیم‌. این‌ هم‌ به‌لحاظ معنوي کار می‌کند هم‌ مادّي. اگر همانیدگی‌ ندهیم‌، حضور نمی‌گیریم‌. اگر مهارتی‌ یاد نگیریم‌، کارِ خوب نمی‌گیریم‌.

:نکته‌✍️

تمام بی‌مرادي‌هاي ما، تمام اتّفاقاتی‌ که‌ باعث‌ شدند چه‌ به‌لحاظِ معنوي و چه‌ به‌لحاظ مادّي به‌ ثمر نرسیم‌ و میوة خوبی‌ ندهیم‌، دلیلش‌ خودِ ما هستیم‌. این‌ ما هستیم‌ که ‌با تصمیم‌ِ اشتباهِ خودمان در این‌ لحظه‌، اجسام را به‌ مرکزمان می‌آوریم‌ و قوانین‌ زندگی‌ را نادیده می‌گیریم‌.

:نکته‌‌ِ✍️

من ذهنی‌ِ ما چیزي از صُنع‌ و آفریدگاري نمی‌داند و نمی‌تواند بداند. ما در من‌ِ ذهنی‌ فقط‌ از مصنوع آگاه هستیم‌. ممکن‌ است‌ فکر کنیم‌ که‌ در من‌ِ ذهنی‌ هم‌ خلّاق هستیم‌. خیر. فقط‌ به‌ الگوهاي قدیمی‌ رنگی‌ دیگر می‌زنیم‌. از مصنوع، مصنوع ِ دیگري می‌سازیم‌.

:نکته‌✍️

اگر شهامت‌ِ رهایی‌ از همانیدگی‌ها در ما دیده نمی‌شود، می‌تواند براي این‌ باشد که‌ ما می‌خواهیم‌ با ذهنمان فضاگشایی‌ کنیم‌. هر ترسی‌، یک‌ هیجانی‌ از من‌ِ ذهنی‌ است. ‌فضايِ حضور اصلاً ترس به‌ ما نمی‌دهد .

:نکته‌✍️

هر فکرِ همانیده، یعنی‌ هر بار که‌ یک‌ چیز بیرونی‌ را به‌ مرکزمان راه می‌دهیم‌ و براساسِ آن فکر می‌کنیم‌، دچار نسیان می‌شویم‌. این‌ یعنی‌ اصلاً تعظیم‌ِ خدا را استکمال نمی‌بخشیم و تعظیم‌ِ خدا را به‌ جا نمی‌آوریم‌.


:نکته‌✍️

هر شخصی‌ که‌ دارد با من‌ِ ذهنی‌ دربارة تبدیل‌ به‌ خداوند سؤال می‌پرسد، به‌ جوابی‌ نمی‌رسد که‌ هیچ‌، بلکه‌ دارد بیشتر خودش را غرق استدلالات واهی‌ می‌کند. دارد من‌ِ ذهنی‌اش را تقویت‌ می‌کند. همچنین‌ دارد بی‌ادبی‌ می‌کند. چون هنوز با سبب‌سازي کار می‌کند.

:نکته‌✍️

اگر کسی‌ وِردها و دعاهاي خودش را مقرونِ سبحانی‌ کند، به‌راحتی‌ و آسانی‌ و بدونِ واکنش‌ از کنار مردم عبور می‌کند. و تقلید هم‌ نمی‌کند. بقیه‌ را بالاتر از خودمان نمی‌بریم‌ و بگوییم‌ که‌: «فلانی‌ چون این‌ کار را کرد، من‌ هم‌ می‌کنم‌.» خیر. ما از فضايِ درونِ خودمان کار می‌کنیم‌.

:نکته‌✍️

این‌ خیلی‌ مفید و مهم‌ است‌ که‌ هرلحظه‌ به‌ خودمان بگوییم‌: »من‌ می‌خواهم‌ طبق‌ِ فضايِ گشوده‌شده،کارِ خودم را بکنم‌ و تقلید نکنم‌. باید خداگونه‌ حرف بزنم‌. من‌ خداگونگی‌ام را به‌خاطرِ‌ من‌ِ ذهنی‌ِ یک‌ کسی‌ که‌ با آن برخورد دارم، به‌ خطر نمی‌اندازم. من‌ باید خودم باشم‌.«