نکات پیغام های تلفنی برنامه ۱-۹۶۳ قسمت دوم

منتشر شده در 2024/01/15
08:45 |

:نکته✍️

من‌ِ ذهنی‌ هر لحظه‌ می‌خواهد از فرصت‌ها استفاده کند تا دیگران را پایین‌ بیاورد و خودش بالاتر برود و دیده بشود. براي همین‌ است‌ که‌ مردم غیبت‌ و بدگویی‌ می‌کنند. عیب‌هاي مردم را براي اصلاح و آبادانی‌ نمی‌گویند. بلکه‌ می‌گویند تا ارتفاع بگیرند و دیده شوند.

:تجربه‌ شخصی‌✍️

به‌ جایی‌ رسیده بودم که‌ می‌خواستم‌ خودکُشی‌ کنم‌. گمان می‌کردم لیاقت‌ِ زنده‌شدن به‌ خدا را ندارم و حتماً باید خانه‌ و ماشین‌ خیلی‌ خوب داشته‌ باشم‌ تا لایق‌ِ خداوند باشم‌. الآن فقط‌ یک‌ غم‌ دارم. آن هم‌ فضاگشایی‌، صبر، شکر، پرهیز و عذرخواهی‌ است‌ .

:نکته‌✍️

ما امتدادِ خداوند هستیم‌. این‌ ما هستیم‌ که‌ تاجِ کَرّمنا و طوقِ اَعْطَیْناكَ بر گردنِ خود داریم‌. یعنی‌ خداوند ما را گرامی‌ داشته‌ و فراوانی‌ِ خودش را شامل‌ِ حالِ ما کرده است‌. پس‌ ما باارزش هستیم‌. این‌ من‌ِ ذهنی‌ است‌ که‌ بی‌ارزشی‌ِ خودش را به‌ ما نسبت‌ می‌دهد.

:نکته‌✍️

نعمت‌هاي مادي، یعنی‌ هر چیزي که‌ ذهنمان نشان می‌دهد، اگر به‌ مرکزِ ما بیایند، باعث‌ غفلت‌ و نسیان می‌شوند. ما تنها باید حواسّمان به‌ مُنعِم‌ که‌ خداوند است‌ باشد.

:نکته‌✍️

ما درحالی‌که‌ شُکرگزارِ خداوند هستیم‌، در این‌ فضايِ گشوده‌شده، نعمت‌ها را هم‌ صید می‌کنیم‌. درواقع‌ خود خداوند از طریق‌ ما صید می‌کند. خواسته‌ ما، خواسته‌ خداوند می‌شود.

:نکته✍️

اینگونه‌ نیست‌ که‌ ما مطلقاً من‌ِ ذهنی‌ باشیم‌، یا انتظار داشته‌ باشیم‌ که‌ همین‌ الآن باید به‌طور ١٠٠ درصد از جنس‌ حضور شویم‌. خیر. بین‌ این‌ دو حالت‌ در حرکتیم‌. خداوند ما را به‌ ذهن‌ می‌برد و برمی‌گرداند تا اِشکالاتمان را ببینیم‌ و اصلاح کنیم‌. تا فضا باز و بازتر شود.

:نکته‌✍️

یک‌ موقعی‌ است‌ می‌ببینم‌ که‌ با یک‌ اتّفاق ساده خشمگین‌ شدیم‌. نباید خودمان را ملامت‌ کنیم‌ و بگوییم‌ که‌: »چرا بعد از ده سال کار روي خودم خشمگین‌ شدم!« ما بی‌مراد می‌شویم‌ چون هنوز بقایاي من‌ِ ذهنی‌ در ما وجود دارد. که‌ خود خداوند در وقت‌ مناسبش‌ شفایش‌ می‌دهد .

:نکته‌✍️

ما همانند انگوري هستیم‌ که‌ باید طالب‌ِ ضربت‌ و لگد باشیم‌ تا بادة ایزدي از ما مرتعش‌ گردد. پس‌ همه‌ ما مستعد تبدیل‌ به‌ خداوند هستیم‌. فقط‌ کافیست‌ که‌ فضا را در اطراف بی‌مرادي‌ها و دردهاي هشیارانه‌ باز کنیم‌ و اجسام را به‌ مرکزمان راه ندهیم‌.

:نکته‌✍️

کارِ فضاگشایی‌ و تسلیم‌، بر همه‌ کارهاي ما پیشی‌ می‌گیرد.کارِ حق‌ بر کارها دارد سَبَق‌. و ما به‌عنوانِ انسان مانند کمانی‌ در دستان خداوند هستیم‌. اگر تسلیم ‌باشیم‌، خداوند بهترین‌ تیرِ خِرَد و عشق‌ را پرتاب می‌کند. اگر مقاومت‌ کنیم‌، کمان کج‌ می‌شود و درد تولید می‌شود.

:نکته‌✍️

به‌محض‌ اینکه‌ یک‌ چیزِ بیرونی‌ را به‌ مرکزمان می‌آوریم‌، همان چیز یک‌ ابزاري می‌شود تا جهان ما را بردة خودش کند و بر ما غالب‌ بشود. امّا اگر مرکزمان را عاري از هرگونه‌ جسم‌ بکنیم‌، ما بر جهان امیر و غالب‌ خواهیم‌ شد.

:نکته‌✍️

حالِ خوب یا بد براي هشیاريِ جسمی‌ یا من‌ِ ذهنی‌ معنی‌ پیدا می‌کند. حالِ اصلی‌ِ ما همیشه‌ خوب است‌. ما ذاتاً همیشه‌ شاديِ بی‌سبب‌ داریم‌. چون از جنس‌ِ خداوند هستیم‌. خداوند همیشه‌ شاد است‌ و حالِ او موقوفِ علل‌هاي بیرونی‌ نیست‌.

:نکته‌✍️

خداوند سَتّارالعُیوب است‌. پس‌ ما نیزسَتّارالعُیوب هستیم‌. وقتی‌ اشتباهی‌ کردیم‌، اوّل از همه‌ خودمان را ببخشیم‌. اجازه ندهیم‌ من‌ِ ذهنی‌ ما را ملامت‌ کند. خداوند ما را می‌بخشد. فقط‌ من‌ِ ذهنی‌ است‌ که‌ توهّم‌ ملامت‌ را به‌ ما تحمیل‌ می‌کند.

:نکته✍️

حقیقتاً نوعِ زندگی‌ به‌ این‌ شکل‌ است‌ که‌ ما هر لحظه‌ داریم‌ خودمان را تجربه‌ می‌کنیم‌. اگر جهان را زشت‌ و نامنظّم‌ می‌بینیم‌، پس‌ مرکزِ خودمان زشت‌ است‌. اگر هم‌ حس‌ّ وحدانیت ‌در ما فعّال است‌ و همه‌چیز را خداوند و زیبایی‌ می‌بینیم‌، پس‌ مرکزمان زیباست‌.

:نکته‌✍️

اگر خداوند توسّط‌ یک‌ بی‌مرادي عیب‌ِ ما را به‌ ما نشان داد، یا یک‌ بزرگی‌ مثل‌ مولانا نواقص‌ِ ما را بالا آورد، نباید از او برنجیم‌ و قهر کنیم‌. این‌ از رحمت‌ و لطف‌ِ آنهاست‌. خشم‌ِ خداوند و بزرگان بر ما همانند رحمت‌ می‌بارد. هیچ‌ کینه‌اي در کار نیست‌.

:نکته‌✍️

این‌ من‌ِ ذهنی‌ است‌ که‌ شرطی‌شدگی‌ها و سبب‌سازي‌هایش‌ را به‌ خداوند و بزرگانی‌ مثل‌ِ 
مولانا برچسب‌ می‌زند. ما در من‌ِ ذهنی‌ انتقام‌جو و کینه‌توز هستیم‌. پس‌ این‌ جنسیّت‌ را به‌ خداوند و مولانا هم‌ نسبت‌ می‌دهیم‌. درصورتیکه‌ که‌ آنها رحمت‌ اندر رحمت‌ هستند.

:نکته‌✍️

ما در من‌ِ ذهنی‌ گِل‌خوارِ همانیدگی‌ها‌ هستیم‌ و از سهم‌ِ شِکرِ عشق‌ و خِردِ خود کم‌ می‌کنیم‌. گِل‌خواريِ ما زمانی‌ به‌ پایان می‌رسد که‌ به‌ دركِ کامل‌ برسیم‌ که‌ جهانِ بیرون نمی‌تواند ما را خوشبخت‌ کند و تمامی‌ اتّفاقات و هر چیزي که‌ ذهنمان نشان می‌دهد، بی‌اهمیت‌ است‌.

:نکته‌✍️

من‌ِ ذهنی‌ همیشه‌ حولِ مرگ و صدمه‌زدن به‌ ما دارد عمل‌ می‌کند. لحظه‌اي نبوده که‌ خیرِ ما را بخواهد. دشمن‌ِ درجه‌ یک‌ِ ما همین‌ من‌ِ ذهنی‌ِ خودمان است‌ که‌ گرگِ درّنده است‌. نماینده و جاسوسی‌ است‌ که‌ من‌هاي ذهنی‌ِ دیگر توسّط‌ همین‌ من‌ِ ذهنی‌ِ ما به‌ ما لطمه‌ می‌زنند.