نکات پیغام های تلفنی برنامه ۱-۹۶۰ قسمت دوم

منتشر شده در 2023/12/17
09:10 | 1 نمایش

✍️نکته‌:

ما همانند قلمی‌ در دستانِ خداوند هستیم‌. اگر از جنس‌ِ زمان و مکان باشیم‌، نمی‌توانیم‌ چیزي بنویسیم‌. چون جلوي نوشتن‌ِ خداوند را می‌گیریم‌. با من‌ِ ذهنی‌، کاري می‌کنیم‌ که‌ خداوند براي ما درد ورَیب‌ْالمَنون بنویسد.

✍️نکته‌:

ما به‌عنوان امتداد خداوند هر لحظه‌ باید به‌ خودمان القا کنیم‌ که‌: »من‌ ارزش دارم، من‌ مهم‌ هستم‌، من‌ باید روي خودم کار کنم‌، نباید بگذارم جسم‌ به‌ مرکزم بیاید و زندگی‌ام خراب بشود.«

:نکته‌✍️

زمانی‌ که‌ ما پیشرفت‌ معنوي را در خود حس‌ کردیم‌، در هر لحظه‌ ممکن‌ است‌ که‌ من‌ِ ذهنی‌ خودمان و دیگران به‌ خودمان حمله‌ کنند و ما را از فضاي حضور بترسانند. ما باید عزممان را جزم کنیم‌ و بدانیم‌ که‌ این‌ سختی‌ها باعث ‌فضاگشایی‌ِ هرچه‌ بیشتر ما می‌شوند

:نکته‌✍️

مخاطب‌ تمام ابیات مولانا خودِ ما هستیم‌. اجازه ندهیم‌ که‌ من‌ِ ذهنی‌ِ ما همانند شیطان رفع‌ مسئولیت‌ کند و تقصیر را گردن دیگران بیندازد و خودش را کامل‌ بداند. خیر، ما مملو از ایراد هستیم‌ و این‌ ابیات براي شخص‌ِ ما گفته‌ شده است‌

✍️نکته‌:

ما به‌عنوان امتداد خداوند هر لحظه‌ باید به‌ خودمان القا کنیم‌ که‌: »من‌ ارزش دارم، من‌ مهم‌ هستم‌، من‌ باید روي خودم کار کنم‌، نباید بگذارم جسم‌ به‌ مرکزم بیاید و زندگی‌ام خراب بشود.«

:نکته‌✍️

زمانی‌ که‌ ما پیشرفت‌ معنوي را در خود حس‌ کردیم‌، در هر لحظه‌ ممکن‌ است‌ که‌ من‌ِ ذهنی‌ خودمان و دیگران به‌ خودمان حمله‌ کنند و ما را از فضاي حضور بترسانند. ما باید عزممان را جزم کنیم‌ و بدانیم‌ که‌ این‌ سختی‌ها باعث ‌فضاگشایی‌ِ هرچه‌ بیشتر ما می‌شوند

:نکته‌✍️

مخاطب‌ تمام ابیات مولانا خودِ ما هستیم‌. اجازه ندهیم‌ که‌ من‌ِ ذهنی‌ِ ما همانند شیطان رفع‌ مسئولیت‌ کند و تقصیر را گردن دیگران بیندازد و خودش را کامل‌ بداند. خیر، ما مملو از ایراد هستیم‌ و این‌ ابیات براي شخص‌ِ ما گفته‌ شده است‌

✍️نکته‌:

کار خداوند بی‌علت‌ و مستقیم ‌است‌. خداوند طبق‌ کُن‌فکانش‌ عمل‌ می‌کند و موقوفِ علل‌هاي ذهنی‌ِ ما نیست‌. همچنین‌ خداوند به‌طور مستقیم‌ با ما در ارتباط است‌ و هیچ‌گونه‌ واسطه‌اي وجود ندارد.

✍️نکته‌: 

خداوند ساقی‌ِ شیرین‌فن‌ّ است‌. یعنی‌ با فضاگشایی‌ِ ما برکاتش‌ من‌جمله‌ عشق‌ و خِرَد و خلّاقیت‌ از ما ساطع‌ می‌شود و به‌ همه‌ چیز به‌طرز شگفت‌انگیزي سر و سامان می‌دهد.

:نکته‌✍️

 در مقابل‌ِ خداوند، من‌ِ ذهنی‌ را داریم‌ که‌ زشت‌صنعت‌ و مبغوض‌گوهر و رسوا است‌. که‌ چیزي جز ساختارهاي مخرّب و درد نمی‌آفریند و ما را در چاه حیرانی‌ رها می‌کند

   :نکته‌✍️

ما در من‌ِ ذهنی‌ مسائلی‌ را با دستان خودمان می‌سازیم‌ و حال می‌خواهیم‌ گرة این‌ کیسه‌هاي خالی‌ِ مسائل‌ را باز کنیم‌. درواقع ‌بیل‌ِ زرّین‌ حضور را در حَدَثِ افکار همانیده و سبب‌سازي‌هایش‌ فرو می‌کنیم‌

:نکته‌✍️

شُکر واقعی‌ به‌ این‌ معنی‌ است‌ که ‌ما هرلحظه‌ مراقب‌ِ کیفیت‌ِ هشیاري‌مان باشیم ‌و پس‌ از رهایی‌ از همانیدگی‌، دیگر سويِ آنها نرویم‌. یعنی‌ آنها را به‌ مرکزمان راه ندهیم‌

:نکته‌✍️

ما باید از باز کردنِ گره‌هاي کیسه‌هاي خالی‌ِ مسائل‌ِ ساخته‌شده توسّط‌ من‌ِ ذهنی‌مان دست‌ برداریم‌. و اطراف آنها فضا باز کنیم‌ و این‌ مسائل‌ را حل‌شده بدانیم‌. مسئله‌ اصلی‌ در این‌ لحظه‌ این‌ است‌ که‌ جنس‌ِ ما من‌ِ ذهنی‌ است‌ یا حضور؟ تمرکزمان را روي این‌ موضوع بگذاریم‌

:نکته‌✍️

تمام ابیات مولانا براي این‌ است‌ که‌ ما ذهن‌ را خاموش کنیم‌ و در این‌ لحظه‌ مرکزمان عدم باشد. نه‌ اینکه‌ از ابیات هم‌ ابزاري جهت‌ سبب‌سازي و استدلالهاي ذهنی‌ بسازیم‌ و گمان کنیم‌ که‌ داریم‌ پیشرفت‌ می‌کنیم‌. خیر. با ذهن‌ نمی‌شود ذهن‌ را خاموش کرد. این ‌جهدِ بی‌توفیق‌ است‌

:نکته‌✍️

ما باید حواسمان باشد که‌ در چگونگی‌ِ ذهن‌ نیفتیم‌. اصلاً ندانیم‌ که‌ چگونه‌ هستیم‌ و چگونه‌ باید باشیم‌. ما فقط‌ باید فضا را باز کنیم‌ خداوند که‌ طُرفه‌ بغداد است‌، در همدان بودنِ ما را می‌پوشاند. اینکه‌ در جاي سردِ ذهن‌ هستیم‌ و همه‌چیزدان هم‌ هستیم‌. ما باید بی‌نشان باشیم‌

:نکته‌✍️

اگر تمام اموراتمان را به‌ خداوند بسپاریم‌، چیزي جز آبادانی‌ و سازندگی‌ در درون و بیرون شکل‌ نمی‌گیرد. پس‌ این‌ گرفتاري‌ها همه‌ از تصمیماتِ اشتباهِ ما به‌عنوان من‌ِ ذهنی‌ است‌. همانا ما بر خود ستم‌ کردیم‌

:نکته‌✍️

اگر مولانا هم‌ به‌ یکی‌ از ابیاتش‌ می‌چسبید و با آن همانیده می‌شد، دریچه‌ جریان خلّاقیت‌ و عشق‌ بسته‌ می‌شد و ابیات زیباي دیگر شکل‌ نمی‌گرفت‌. ولی‌ او در آفریدن و صُنع‌ نگاهش‌ را متمرکز کرد. نه‌ بر آفریده و مصنوع

:تجربه‌ شخصی‌✍️

در زمینه‌ شغلی‌ به‌ من‌ پیشنهادي شد تا بر روي یک‌ پروژه‌اي مشغول به‌کار شوم. معمولاً جوابم‌ به‌ این‌ پروژه‌ها مثبت‌ بوده است‌. امّا این‌ بار روي خودم نظارت کردم و دیدم در لایه‌هاي زیرینم‌ طمع‌ وجود دارد و خبري از عشق‌ نیست‌. پس‌ دلم‌ را بر آن پروژه سرد کردم. متوجّه‌ شدم که‌ با قبول کردن این‌ پیشنهاد، خونِ هشیاري‌ام را خواهم‌ ریخت‌ و گِل‌خوارِ همانیدگی‌ها خواهم‌ شد. و البته‌ این‌ به‌معنی‌ِ سستی‌ و تنبلی‌ نیست‌. بلکه‌ این‌ را درك کردم که‌ بی‌ او نمی‌توان رفتن‌. بی‌ او نمی‌توان هیچ‌کاري را پیش‌ بردن 

:نکته‌✍️

ما همانند زنِ آبستنی‌ هستیم‌ که‌حامله‌ به‌ هشیاريِ حضور است‌ که‌ باید اجازه بدهیم‌ این‌ هشیاري از ما زاده بشود. اگر اجسام را به‌ مرکزمان بیاوریم‌، گِل‌خوار می‌شویم‌. یعنی‌ از جنس‌ِ جسم‌ و درد می‌شویم‌ و با بخت‌ِ بد قرین‌ می‌گردیم‌