✍️تجربه شخصی:
بهشدّت با همسرم همهویّت بودم. با تأیید ایشان خوشحال میشدم . حتّی بعد از مرگش هم همیشه او را در ذهنم تجسّم میکنم و آرزو میکنم که خوابش را ببینم. تنها راه پناه من از این همانیدگی برنامه نج حضور است.
✍️نکته:
ما با تکرار اشعار و تأمل روي خودمان میتوانیم همانیدگیهاي کهنه خود را شناسایی کنیم و بیندازیم و کاملاً رها بشویم. این کار مستلزم کار روي خود و صبر و شکر است.
✍️تجربه شخصی:
الگوي زرنگی ِمنِ ذهنیام خیلی فعّال بود. سعی میکردم از جیب همسرم یواشکی پول بردارم. همچنین از امکانات جامعه بدون پرداخت هزینه استفاده میکردم. به اشتباهاتمپ ِی بردم و عذرخواهی کردم. الآن هم اوضاع معنوي و مادي خوبی دارم.
✍️نکته:
ما با اقرار به اشتباهتمان و عذرخواهی به »پايماچان« و پایینِ مجلس میآییم. درواقع میگوییم: »من نمیدانم« امّا باید حزم و صبر داشته باشیم تا به این مرحله برسیم.
✍️نکته:
عمل فضاگشایی در ما بطور طبیعی صورت خواهد گرفت. مانند کودکی که در زمانِ مناسب راه میرود و حرف میزند. پس باید فرمانِ اَنْصِتوا را رعایت کنیم تا خداوند در زمان مناسبش از طریق ما حرف بزند.
✍️نکته:
ما از کودکان خیلی چیزها میتوانیم یاد بگیریم. اگر عینک همانیدگیها را برداریم و آنها را بهجايِ مجسمه، از جنس عشق ببینیم، خواهیم دید که هر حرکتشان معنادار است. در هر نفَس و حرکتشان میتوانیم عشق را ببینیم.
✍️تجربه شخصی:
اوایل فکر میکردم که رها شدن از منِ ذهنیام خیلی کار آسانی است. امّا با امتحانات سخت خداوند روبهرو شدم و فهمیدم که بدون شکر و صبر نمیتوانم از اینمنِ ذهنی رها بشوم.
✍️نکته:
تنها راه نجات ما عشق است. تنها دستاوردِ ما از این کائنات، عشق است. ما نباید زندگی را از جهانی بخواهیم که میخواهد ما را نابود کند. زندگی در درونِ ما حیّ و حاضر است. که با فضاگشایی و صبر و شکر میتوانیم به آن دست یابیم.
✍️نکته:
ما از جنسِ اتّفاق نیستیم. درواقع ما اصلاً اتّفاق نمیافتیم. این منِذهنیِ ما است که اتّفاق میافتد. اگر عشقِ شمسالدّین، اگر امکان فضاگشایی و امکان تسلیم در این لحظه نبود، بتِ منِ ذهنی دمار از روزگار ما درآورده بود.
✍️نکته:
تمام چالشها و دردهاي ما فرصتی هستند براي فضاگشایی. هدیههایی هستند از طرف خداوند. قلاووزهایی هستند که ما را به بهشتِ جاویدانِ درونمان راهنمایی میکنند. شروعی هستند براي شناسایی و انداختنِ دیوِ منِ ذهنی
:نکته✍️
ما در منِ ذهنی از عقلِ کُل محروم هستیم. عقلِ جزوي داریم. بهظاهر داریم شیرینی و عسل میخوریم. ولی درحقیقت داریم زهر مینوشیم
:نکته✍️
این یک کلید است که اتّفاقات را بیاهمیت بشماریم. با بیاهمیت کردنِ اتّفاقات، فضاي درونمان بهطورِ اتوماتیک باز میشود و دیگر بَردة اتفاقات نخواهیم شد
:نکته✍️
اگر آن چیزي که ذهنمان نشان میدهد براي ما مهم است یعنی اینکه هنوز در سببسازي ذهن هستیم و استکمالِ تعظیم خداوند را بجا نمیآوریم و حتماً درد خواهیم کشی
:نکته✍️
یکی از ابزارهاي قوي منِ ذهنی ملامت کردن است. این ابزارِ ملامت اگر در ما فعّال باشد، هیچوقت نمیتوانیم به خداوند زنده شویم. باید این ابزار را کور کنیم. ملامت از میدانم پندارِکمالِ ما میآید
:نکته✍️
تمامی اتّفاقات و وضعیتهاي بیرونی بهانهاي هستند تا ما فضا را در اطراف آنها باز کنیم و به خداوند صُنعِ و او زنده بشویم. مهم نیست این اتّفاق ظاهر مثبت یا منفی دارد. هر چه که هست، بهانهاي است براي دیدنِ رويِ خداوند.
:نکته✍️
با اجراي نمیدانم وشکستنِ ناموسِ پندارِ کمال است که ما قلمی در دستانِ خداوند میشویم. مهترِ حلواییان میشویم. نمیدانم یعنی یکی شدن با آهنگِ کُنفَکان
:نکته✍️
وقتی در برابر خشمِ دیگران لبخند میزنیم، بهظاهر مغلوب هستیم، ولی درحقیقت غالب هستیم. یعنی دکان منِذهنی و دیو را بستیم و دُکان خداوند را باز کردیم
:نکته✍️
اصلِ دین »روزن کردن« است. اینکه هر لحظه ناظر باشیم و فضا را دراطرافِ آن چیزي که ذهنمان نشان میدهد باز کنیم. این همان روزن کردن است. یعنی فضاگشایی
:نکته✍️
قوت و غذايِ اصلیِ ما انسانها نور خداوند است. یعنی برکات ایزدي مثل عشق خِرَد و و شادي و آرامش که درصورتِ فضاگشایی ما، از درونمان فَوران خواهد کرد. همانیدگیهاي مادّي همگی ناسزا به اصلِ خداییتِ ما هستند
:نکته✍️
منِ ذهنی هر لحظه میخواهد که ما را قربانیِ خودش بکند. ما نباید این اجازه را به او بدهیم که دردِ بیهوده را به ما تحمیل کند و اوقات و احوالِ خانواده را بهم بریزیم. با نظارت و مراقب ازکیفیتِ هشیاريمان
:نکته✍️
مهمترین تغییر و پیشرفتی که مدّ نظر خداوند و بزرگان است، تبدیلِ هشیاريِ جسمیِ ما بههشیاريِ حضور است. یعنی تعظیمِ خداوند را افراشتن. یعنی منِ ذهنی را خوار و صفر کردن
:نکته✍️
خیلی از دیگران رنجش و کینه داشتم. چون ابزار توقّع در من خیلی فعّال بود. وقتی دیگران به من توجّهی نمیدادند قهر میکردم و کینه وجودم را فرا میگرفت. امّا الآن همهچیز را از خودم میخواهم
:نکته✍️
اگر ما توقّعمان از دیگران را صفر کنیم و از آنها چیزي نخواهیم، جایگاهِ ما «جنّت المأوي» خواهد بود. یعنی درفضايِ یکتاییِ عشق حاضر میشویم و رويِ خداوند را میبینیم
:نکته✍️
ما همیشه باید سعی کنیم اوّل خودمان را تغییر دهیم و سپس به دیگران کمک کنیم تا زندگیِ راحتتري داشته باشند. اگر نمیتوانیم بهتر است دخالت در کار دیگران نکنیم و عقیدة خود را به دیگران تحمیل نکنیم. بلکه رويِ خودمان کار کنیم تا اوّل خودمان اصلاح شویم و نمونه و الگوي خوبی باشیم
:نکته✍️
منِ ذهنی از پیشرفتِ معنويِ ما هم سوءاستفاده خواهد کرد و بهعنوانِ یک منِ ذهنیِ معنوي بلند خواهد شد. خیلی باید مراقب این دام باشیم. همیشه باید طبق »نمیدانم« پیش برویم
:نکته✍️
خداوند همیشه حاضر و آماده و ناظر است، همیشه پیشِ ما انسانها حاضر است. امّا غیرتِ او اجازه نمیدهد که یک انسان بهعنوانِ منِ ذهنی به دیدارِ او نایل شود
:نکته✍️
خداوند و مولانا به ما نمیگویند که ما زیر پا لِه بشویم و آزاديمان را از دست بدهیم. بلکه منظور این است که تسلیمِ خداوند شویم و با خردِ فضايِ گشودهشده مسائلِ خودمان را حل کنیم
:نکته✍️
ما در منِ ذهنی با ملامت کردن دیگران و انداختن تقصیر بر گردنِ دیگران، عیبهاي خود را میپوشانیم و خودمان را کامل میپنداریم. درصورتیکه که کوهی از عیب هستیم
:نکته✍️
لازمه تبدیل تعهّدي است که ما در راهِ زنده شدن به خداوند از خود نشان میدهیم. تبدیل شدن به خداوند مستلزم ریاضت کشیدن وکشیدنِ دردِ هشیارانه میباشد تا ایندیدِ غلط ِمنِ ذهنیِ ما از روي چشمانمان برداشته شود.
:نکته✍️
ما در منِ ذهنیْ لذّتِ بیکرانهاي به نام عشق را که حیّ و حاضر است رها کردیم و به ملامتکردن و شکایتکردن مشغولیم. براي همین است که در منِ ذهنی ننگِ تمام باشندگانِ عالَم شدهایم
:نکته✍️
ما در منِذهنی ْپندارِ کمالِ خود را استکمال میبخشیم؛ نه تعظیمِ خدا را. براي همین است که دچار بیماريِ نسیان و فراموشی هستیم. که این هم از غیرتِ خداوند است