نکات پیغام های تلفنی برنامه ۱-۹۵۸ قسمت اول

منتشر شده در 2023/12/17
13:27 | 5 نمایش ها


:تجربه شخصی✍️
خیلی همسرم را کنترل می‌کردم. باید و نبایدهای زیادی را برای او تعیین می‌کردم. با این کار آرامش را هم از خودم و هم از او سلب می‌کردم. هدف سازنده‌ای داشتم. امّا در عمل تخریب می‌کردم

:نکته✍️

تنها راهِ اثرگذاریِ سازنده رویِ دیگران این است که تمام تمرکزمان رویِ خودمان باشد و اوّل از همه باعث پیشرفت خودمان بشویم. به‌غیر از این، همة افکار و اعمال ما جهدِ فرعونی هستند و بی‌تأثیر و مخرّب خواهند بود

:نکته✍️

تا وقتی‌که «اَنصِتوا» نکنیم، توقع‌مان از دیگران را صفر نکنیم، فضا را در اطراف اتّفاق این لحظه باز نکنیم، صبر و شکر نداشته باشیم، ولو اینکه ابیات زیادی حفظ باشیم، مزّة اصلی زندگی را نمی‌چشیم و در اتاق ذهن سِیر می‌کنیم

:نکته✍️

یکی از بزرگترین موانع پیشرفت معنویِ ما قرین‌ها هستند. دل ما از قرین‌ها به‌صورتِ پنهانی خو می‌دزدد. چه قرین انسانی، چه قرین‌هایی مثل

«Social Media». چه بهتر که از قرین‌های منِ ذهنی فاصله بگیریم و با بزرگان خو بگیریم

:نکته✍️

اگر رنجش‌های منِ ذهنی را در مرکزمان نگه داریم، تبدیل به کینه می‌شوند. سپس کینه‌ها تبدیل به انتقام‌جویی و اَعمالِ بسیار خطرناک و مخرّب منِ ذهنی می‌شوند. پس بهتر است هر چه زودتر چارة این بُن و ریشة رنجش‌ها را بکُنیم و آنها را بیندازیم

:نکته✍️

ما باید خودمان را متعهّد به مرکز عدم بکنیم. اینگونه نباشد که مانند کاتبِ وحی، با اندکی حالِ خوب فریب بخوریم و فکر کنیم که به آخر خط رسیدیم. ما باید استکمالِ تعظیم خداوند را بجا بیاوریم و تا انتها منِ ذهنیمان را صفر کنیم

:نکته✍️

وقتی که فضای درونمان باز شد و به منِ ذهنی مجالِ صحبت کردن ندادیم، متوجّه می‌شویم که یک مفتیّ ضرورت در ما دارد کار می‌کند و اندازة استفاده از هر چیز را در ما به‌زیبایی مشخّص می‌کند. امّا در منِ ذهنی ضرورت را نمی‌شناسیم

:تجربه شخصی✍️
اوایل که برنامة گنج حضور را گوش می‌دادم، با منِ ذهنی‌ام گوش می‌دادم و همیشه دنبالِ تغییراتِ مادّی در زندگی‌ام بودم. می‌خواستم پولم بیشتر بشود. غافل از اینکه نمی‌دانستم منظور و مقصودِ اصلیِ برنامه، اتّصال به خداوند است

:ادامة تجربه شخصی✍️
امّا الآن حواسم به این است که «اَلَست» را بجا بیاورم. عادت‌های زشت منِ ذهنی‌ام را مثل دروغ گفتن و طمع، کنار گذاشتم. اشتباهاتم را پذیرفتم. همچنین قانون جبران مادّی و معنوی را هم رعایت می‌کنم

:نکته✍️

منظورِ اصلیِ ما از آمدن به این جهان، یکی شدن با خداوند است. اینکه اجازه دهیم تک‌تکِ افکار و اَعمالِ ما را خداوند به‌دست بگیرد. یعنی همان تعظیمِ خداوند و تعهّد به مرکزِ عدم

:نکته✍️

انداختنِ همانیدگی‌ها در ابتدا شاید مشکل به‌نظر برسد. شاید مجبور باشیم دردِ هشیارانه‌ای را بکِشیم. امّا بعد از رهایی از آنها به بهشتِ پنهان که در زیرِ همانیدگی‌ها بود زنده می‌شویم. مانند پرنده‌ای سبکْ‌بال می‌شویم که آزادانه در فضای بی‌نهایت و ابدیت پرواز می‌کند

:نکته✍️

هر چیزی که در ذهنمان می‌گُنجد، هر چیزی که می‌توانیم تصوّرش را بکنیم، پذیرای فنا است. و در عوض، آن چیزی که در ذهنِ ما نمی‌آید و نمی‌توانیم تصوّرش را بکنیم، خداوند است

:نکته✍️

مهم نیست در گذشته چه اعتقادات و اَعمال و رفتاری داشتیم. برای خداوند عملکردِ این لحظة ما مهم است. اگر از خداوند خودش را بطلبیم، تمام زوایای درونی و بیرونیِ زندگیِ ما سر و سامان پیدا می‌کند

:تجربه شخصی✍️
قبل از آشنایی با برنامة گنج حضور همیشه در فکر تغییرِ دین بودم. دائماً پیگیرِ کلاس‌های عرفانیِ مختلف بودم. فکر می‌کردم با تغییر دین می‌توانم به خدا برسم. امّا الآن توسّط مولانا از این خوابِ غفلت بیرون آمدم

:نکته✍️

لزومی ندارد ما دینِ خودمان را تغییر دهیم. تمامِ ادیان با هدفِ بیرون کشیدنِ ما از منِ ذهنی و وحدت مجدّد با خداوند آمده‌اند


:نکته✍️

هدف پیامبران و بزرگان، تبدیلِ ما انسان‌ها به اصلِ خداییِ خودمان بوده است. اینکه حرف آن‌ها را بصورت باور در ذهنمان ذخیره کنیم، دین نیست

:نکته✍️

منِ ذهنیِ باورمند، دین‌دارِ حقیقی نیست. فقط یکسری اصولِ سطحی و مادّی را به‌صورت باور می‌شناسد و یک ظاهرِ مذهبی و دینی برای خود درست می‌کند

:نکته✍️

هر باوری که در ذهنمان می‌آید، پذیرای فناست و نمی‌تواند خدا باشد. اصلِ دین، روزن کردن، ذهن را خاموش کردن و فضای درون را باز کردن و تبدیل شدن به خداوند است

:نکته✍️

وقتی فضای درونمان را باز می‌کنیم، مؤمنِ حقیقی می‌شویم و خداوند در دلِ ما جا می‌شود. خداوند در ذهنِ ما اصلاً نمی‌گنجد. در آسمان‌ها و زمین هم نمی‌گنجد. فقط در دلِ مؤمن می‌گنجد
نکته: در واقع تنها یک نیرو در کلّ کائنات حضور دارد. آن هم خداوند است که از طریق انسان‌ها می‌خواهد خودش را بیان کند. پس هیچ فرقی بین پیامبران و بزرگان نیست. همگی یک هشیاری هستند

:نکته✍️

وقتی‌که روی خودمان کار می‌کنیم و حقیقتاً به عشقِ مرکزِ عدمْ صبر می‌کنیم، این «صبر» مژدة دیدنِ روی خداوند را می‌دهد

:نکته✍️

وقتی‌که در فضایِ گشوده‌شده صبر می‌کنیم، خاصیتِ شُکر هم در ما پدیدار می‌شود. شُکرِ اینکه امکان زنده‌شدن به خداوند فراهم است. و شُکرِ نعمت‌های مادّی. این «شُکر» صاحب انبارِ برکاتِ خداوند است

:نکته✍️

مسیرِ معنوی مملو از نقطه‌های لغزش است. پیغمبر چشمانش روی همانیدگی‌ها نلغزید و «مَا زَاغَ الْبَصَر» را رعایت کرد. ما هم باید دقیقاً همین «مَا زَاغَ الْبَصَر» را رعایت کنیم و تمام حواسّمان را به خدا بدهیم

:نکته✍️

اگر چشممان را از روی خداوند برداریم و روی همانیدگی‌ها بگذاریم، این همان «رُدُّوا لَعادوُا» است. یعنی به عهدِ خود با خداوند، به «اَلَست» وفا نکردیم، بلکه جفا کردیم

:تجربه شخصی✍️
مملو از درد، خشم، کینه، حسادت، ترس، خودکم‌بینی، احساسِ حقارت و احساسِ گناه بودم. فکر می‌کردم اگر ازدواج کنم این دردها از بین می‌رود. امّا از بین نرفتند‌، بلکه بیشتر شدند

:ادامة تجربه شخصی✍️
با کار و پولم هم‌هویّت بودم. مانند آهنربایی شده بودم که به هر چیزِ بیرونی می‌چسبیدم. در جهنّم ذهن زندگی می‌کردم و ناموسم به من اجازه نمی‌داد که از یک شخصِ خاصی عذرخواهی کنم. همیشه از او فرار می‌کردم

:ادامة تجربه شخصی✍️
برای یک بار هم که شده بالاخره با کشیدن دردِ هشیارانه ناموسم را شکستم و رابطة خوبی با آن شخص ساختم. تمرکزم را از بیرون برداشتم و روی خودم کار کردم و خیلی از دردها را انداختم و از نفاق منِ ذهنی بیرون آمدم

:نکته✍️

ما در منِ ذهنی به پایین‌ترین مرتبة ممکن هبوط می‌کنیم. دیگر برای خودمان ارزش قائل نیستیم و خودمان را حقیر و کوچک می‌پنداریم. در واقع در منِ ذهنیْ دشمنِ خودمان می‌شویم

:نکته✍️

اینکه اندکی اوضاع بیرونیِ ما سر و سامان پیدا کرد، نباید فکر کنیم که تعظیمِ خدا را بجا آوردیم. ما نباید با خط‌کشِ ذهن، میزان پیشرفت‌مان را بسنجیم. این تناسبات اشتباه است

:نکته✍️

مسئولِ همة جنبه‌های زندگیمان خودمان هستیم. حقیقتاً موقعی در مسیرِ تعظیمِ خداوند قدم می‌گذاریم که خودمان را مسئول بدانیم و تمام توانمان را برای شناسایی و انداختنِ کاملِ همانیدگی‌ها به‌کار ببریم

:نکته✍️

منِ ذهنی دو قطبِ «تکبّر» و «تحقیر» را همیشه روی ما اِعمال می‌کند. یا ما را کوچک می‌کند؛ یا ما را آن‌قدر بالا می‌برد تا با سر به زمین بیفتیم. چه پسندیده است که از همان اوّل جلویِ کاشتِ بذرِ «تکبّر» و «تحقیر» را بگیریم

✍️نکته:

واقعاً نیازی نیست که ما این‌قدر در انباشتن دردها و رنجش‌ها و زیاد کردنِ همانیدگی‌ها بکوشیم، و آخر سر هم مجبور باشیم که این دردها را بیندازیم. ما می‌توانیم از همان ابتدا با فضایِ گشوده‌شده فکر و عمل کنیم تا ساختارِ بی‌درد بیآفرینیم.