نکات پیغام های تلفنی برنامه ۱-۹۵۶ قسمت اول

منتشر شده در 2023/11/21
22:34 | 8 نمایش ها

این‌ مجموعه‌ خلاصه‌اي از نکات مربوط به‌ پیامهاي تلفنی‌ بینندگان در برنامه‌ شماره ٩٥٦ (چهارشنبه‌ و جمعه‌) گنج‌ حضور است‌. از آنجایی‌ که‌ متن‌ کامل‌ پیامها آورده نشده است‌، و به‌ منظور حفظ‌ حقوق معنوي افرادي که‌ به‌ برنامه‌ زنگ‌ می‌زنند، از آوردن نام افراد در این‌ مجموعه‌ امتناع شده است‌. براي دسترسی‌ به‌ متن‌ کامل‌ پیامهاي تلفنی‌،لطفاً به‌ وبسایت‌ گنج‌ حضور مراجعه‌ فرمایید.

تجربه‌ شخصی‌

من‌ از زمانی‌ که‌ قانون جبران مالی‌ را انجام می‌دهم‌، متوجّه‌ شدم که‌ یک‌ پرده‌اي از روي قدرت درك و فهم‌ و شناسایی‌ِ من‌ برداشته‌ شد و توانستم‌ خیلی‌ راحتتر از قبل‌، برنامه‌ را متوجّه‌ بشوم و هضمش‌ کنم‌. امّا قبلاً که‌ قانون جبران مالی‌ را رعایت‌ نمی‌کردم و امروز و فردا می‌کردم، چیزي از برنامه‌ را متوجّه‌ نمی‌شدم.

نکته‌: قانون جبران، مانند همه‌ قوانین‌ باید حتماً اجرا شود. قانون جبران، در درونِ ما است‌ و تا این‌ کار را انجام ندهیم‌، متعهّد نمی‌شویم‌، و تا متعهّد نشویم‌، چیزي از آموزش‌هاي مولانا به‌ دست‌ نمی‌آوریم‌.

نکته‌: خیلی‌ از ما انسان‌ها، حتّی‌ دنبال‌کنندگان گنج‌ حضور، به‌ اهمیت‌ قانون جبران توجّه‌ نمی‌کنیم‌.  براي اینکه‌ هنوز زرنگی‌، علت‌تراشی‌ و بهانه‌تراشی‌ و سبب‌سازي‌هاي من‌ِ ذهنی‌ در ما غالب‌ است‌ و پیش‌ خود می‌گوییم‌ که‌: »چه‌ فرقی‌ می‌کند ما پول بدهیم‌ یا ندهیم‌. چه‌ فرقی‌ می‌کند یک‌ نفر برنامه‌ را ببیند یا نبیند.« ما باید بدانیم‌ که‌ این‌ زرنگی‌هاي من‌ِ ذهنی‌ همگی‌ خرافات هستند.

نکته‌: این‌ هم‌ فن‌ّ من‌ِ ذهنی‌ است‌. خیلی‌ راحت‌ از راه زرنگی‌ و اینکه‌ یک‌ همانیدگی‌ را نگه‌ دارد، که‌ آن همانیدگی‌ با پول است‌، درواقع‌ وقتش‌ را، انرژي‌اش را، هم‌ مالِ خودش را هم‌ مال مجموعه‌ گنج‌ حضور را تلف‌ می‌کند. ما باید به‌ فراخورِ حالمان قانون جبران مالی‌ را انجام دهیم‌.

نکته‌: اگرحجم‌ِ کثیري از مردم قانون جبران مالی‌ را انجام دهند، این‌ امکان فراهم‌ می‌شود که‌ آموزشهاي زنده‌کننده و بیدارکنندة مولانا وسعت‌ پیدا کند و امکان دسترسی‌ به‌ امکانات و ابزارات بیشتر در راستاي این‌کار فراهم‌ گردد. امّا در صورت رعایت‌ نکردن قانون جبران، مانند یک ‌کاروانِ شکست‌خورده می‌شویم‌ که‌ حاصل‌ مطلوبی‌ ندارد .

نکته‌: ما با رعایت‌ نکردن قانون جبران، در واقعا خودمان را به‌حساب نمی‌آوریم‌. براي خودمان ارزش قائل‌ نمی‌شویم‌. خودمان را یک‌ باشندة بی‌ارزش در نظر می‌گیریم‌. مانند این‌ است‌ که‌ به‌ خدا یا زندگی‌ بگوییم‌ که‌: »من‌ به‌ حساب نمی‌آیم‌. من‌ بی‌ارزش هستم‌.«

نکته‌: ما با رعایت‌ کردن قانون جبران، در واقع‌ داریم‌ به‌طور عملی‌ شُکر می‌کنیم‌. داریم‌ موازي با آهنگ‌ِ کن‌فکان خداوند پیش‌ می‌رویم‌. داریم‌ هم‌ خودمان و هم‌ نعمت‌هاي معنوي و مادّيمان را می‌بینم‌ و به‌حساب می‌آوریم‌. امّا با رعایت‌ نکردن قانون جبران، داریم‌ هم‌ خودمان و هم‌ نعمت‌هایمان را پس‌ می‌زنیم‌. و این‌ باعث‌ می‌شود که‌ این‌ موهبت‌هاي الهی‌ از زندگی‌ِ ما بروند.

نکته‌: اقرارِ»اَلَست‌« به‌ این‌ معنی‌ است‌ که‌ ما از جنس‌ خداوند و امتداد او هستیم‌. و خداوند از جنس‌ بینهایت‌ و ابدیت‌ است‌. پس‌ ما هم‌ که‌ امتداد او هستیم‌، از جنس‌ بینهایت‌ و ابدیت‌ هستیم‌. این‌ یعنی‌ اینکه‌ تمام بشریت‌ و تمام موجودات عالم‌ هستی‌ از یک‌جنس‌ِ واحد هستند. پس‌ این‌ صفات، از خداوند به‌ ما به‌ ارث رسیده و در مرکز ما حاضر و آماده است‌.

نکته‌: ما توسط‌ حواسّ پنجگانه‌ مادّي، با چیزهاي مادّي آشنا می‌شویم‌ و آنها را در مرکزمان می‌گذاریم‌. خداییت‌ِ خودمان را در آنها سرمایه‌گذاري می‌کنیم‌ و با این‌ تصاویر همانیده می‌شویم‌. هرکدام از این‌ همانیدگی‌ها یک‌ عینک‌ رنگی‌ بر چشممان می‌زنند و جهان را با این‌ عینک‌ها می‌بینیم‌. اینگونه‌است‌ که‌ »اَلَست‌« را رفته‌رفته‌ فراموش می‌کنیم‌ و زندگیمان را بر اساس کم‌ و زیادشدنِ همانیدگی‌ها بنا می‌کنیم‌.

نکته‌: اقلام مادي، و به‌طور کلّی‌ تمامی‌ وضعیت‌ها و اتّفاقات، معتبر هستند. ولی‌ مهم‌ نیستند. امّا اگر آنها را در مرکزمان بگذاریم‌، یعنی‌ اینکه‌ آنها براي ما مهم‌ هستند.

یعنی‌ اینکه ‌ما هم‌ به‌ همراهِ آن اتّفاق، اتّفاق خواهیم ‌افتاد. اتّفاقات محکوم به‌ تغییر و فنا و مرگ هستند. پس‌ ما هم‌ که‌ این ‌اتّفاقات را در مرکزمان گذاشتیم‌ و با آنها یکی‌ شدیم‌، محکوم به‌ تغییر و فنا و مرگ هستیم‌.

نکته‌: همانیده‌شدن با اتّفاقات منجر به‌ درد کشیدن ما خواهد شد. چون ما هم‌ به‌ همراه اتفاق، کم‌ و زیاد خواهیم‌ شد. در واقع‌ این ‌من‌ِ ذهنی ‌ِما و پندار کمالش‌ و ناموسِ بدلی‌اش است‌ که‌ کم‌ و زیاد می‌شود. پس‌ ما می‌توانیم‌ با نظارت و شناسایی‌ و پرهیز و لا کردن از اتّفاقات، از اینکه‌ »من‌ از جنس‌ اتفاق نیستم‌.«، خواهیم‌ توانست‌ که‌ از وضعیت‌ها خودمان را جدا کنیم‌ و به‌جای اتّفاق افتادن، خالق‌ِ اتّفاق بشویم‌. هشیاريِ مستقري بشویم‌ که‌ همیشه‌ شاد و ساکن‌ و مستقر است‌.

نکته‌: هدف و مقصودِ اصلی‌ تمام پیامبران و بزرگان این ‌است‌ که‌ منظورِ اصلی‌ِ ما از آمدن به‌ این‌ جهان را به‌ ما یادآور بشوند. یادآور بشوند که‌ ما از جنس‌ِ »اَلَست‌« هستیم‌. از جنس‌ خداوند بی‌نهایت‌ و ابدي هستیم‌. از جنس‌ فضاگشایی‌ هستیم‌. و همچنین‌ اینکه‌ از جنس‌ هرچیزي که‌ در ذهنمان می‌گنجد نیستیم‌. پس‌ باید آنها را لا کنیم‌. خداوند در ذهن‌ ما نمی‌گنجد. خداوند را می‌توان در فضاي گشوده‌شدة درونمان حس‌ کنیم‌.

تجربه‌ شخصی‌

ابیات مولانا براي من‌ مانند معجزه هستند. به‌ این‌ صورت که‌ در من‌ این‌ معنا را زنده کردند تا دیگر هیچ‌وقت‌ دیگران را حَبْر(دانشمند، دانا) و سَنی‌(رفیع‌، بلندمرتبه‌) نکنم‌ و فقط‌ حواسم‌ را روي خودم بگذارم. چون متوجه‌ شده‌ام که‌ خودم مملو از عیب‌ و ایراد هستم‌. قبلاً همه‌ را پند و نصیحت‌ می‌کردم و می‌گفتم‌که‌ راهِ حل‌هاي من‌ خیلی‌ صحیح‌ هستند.

ادامه‌ تجربه‌ شخصی‌

آگاه شده‌ام که‌ خداوند هر لحظه‌ دارد مرا امتحان می‌کند. مثلاً وقتی‌ یک‌ شخصی‌ را دارم نصیحت‌ می‌کنم‌، خداوند مرا در همان موقعیت‌ مشابه‌ قرار می‌دهد. سپس‌ می‌فهمم‌ که‌ خودم هم‌ همان عیب‌ و ایراد را دارم و حتّی‌ به‌ نصایح‌ خودم هم‌ عمل‌ نمی‌کنم‌.

نکته‌: ما باید سعی‌ کنیم‌ که‌ گوش باشیم‌. نه‌ اینکه‌ فقط‌ حرف بزنیم‌. خداوند هر کس‌ را با آهنگ‌ِ کن‌فکانش‌ راهنمایی‌ خواهد کرد. ما باید حواسمان را به‌ خودمان بدهیم‌ و به‌ عیب‌ و ایرادات خودمان بپردازیم. حَبرْ(دانشمند،‌ دانا) و سَنی‌(رفیع‌، بلندمرتبه‌) کردنِ دیگران یعنی‌ دخالت‌ و فضولی‌ در کارِ خداوند. یعنی‌ اینکه‌ ما خودمان براي خودمان ارزش نداریم‌ که‌ بخواهیم‌ روي خودمان کار کنیم‌.

نکته‌: در واقع‌ این ‌عبارتِ » مثل‌ِ آدم زندگی‌ کردن« یعنی‌ همان تسلیم‌ بودن، خاموش بودن، روي خودمان کار کردن، تقصیر را گردنِ دیگران نینداختن‌، عذرخواهی‌ کردن، مسئولیت‌ اشتباهات را به‌ گردن گرفتن‌ و سعی ‌در اصلاحِ خود کردن، تعظیم‌ خدا را به‌جا آوردن. اینکه‌ خداوند را مسبّب‌ اصلی‌ بدانیم‌. نه‌ سبب‌سازي‌ها و دخالت‌هاي خودمان را که‌ چیزي جز جهد فرعونی‌ نیستند.

نکته‌: ما باید براي مُردة خودمان گریه‌ کنیم‌. لزومی ‌ندارد که‌ غصّه‌ جهان را بخوریم‌. اگر تمامِ تمرکزمان را روي خودمان بگذاریم‌، و از جنس‌ خداوند بشویم‌، آن موقع‌ است‌ که‌ می‌توانیم‌ در جهان تأثیرگذار باشیم‌. با من‌ِ ذهنی‌ فقط‌ تخریب‌ می‌کنیم‌.

نکته‌: ما باید هر لحظه‌ شکرگزارِ این‌ نعمت‌ بزرگ و مهم‌ باشیم‌ که‌ امکانِ زنده‌شدنِ دوبارة ما به‌ خداوند وجود دارد. این‌ شکرگزاري بسیار مهم‌ و ناجی‌ است‌. اما باید در این‌ راه صبر هم‌ داشته‌ باشیم‌. این ‌درخت‌ من‌ِ ذهنی‌ که‌ شاخه‌هاي زیادي از همانیدگی‌ها را دارد، نمی‌توان با یک‌ ضربه‌ قطع‌ کرد. باید صبر کنیم‌ و شاخه‌هایش‌ را دانه‌دانه‌ شناسایی‌ کنیم‌ و لا کنیم‌. تا جایی‌ که‌ این  ‌درخت‌ِ بی‌ثمرِ من‌ِ ذهنی‌ را بتوانیم‌ از ریشه‌ قطع‌ کنیم‌.

نکته‌: اگر زندگی‌ِ درونی‌ و بیرونی ‌ِما خراب شده است‌، به‌ علّت‌ فکرهاي خراب خودمان بوده است‌. یعنی‌ ما به‌ زندگی‌ وفا نداشتیم ‌و به‌ من‌ِ ذهنیمان وفا کردیم‌. اگر ما شیرینی‌ و لذّت فضاگشایی‌ و عدم کردن مرکزمان را بچشیم‌، دیگر لذّات دنیوي که‌ از زیاد شدن همانیدگی‌ها و ناموسِ پندار کمالِ ما می‌آیند، از رونق‌ می‌افتند و دیگر برایمان بی‌مزّه خواهند شد.

نکته‌: من‌ِ ذهنی‌ و همانیدگی‌هایش‌در نگاهِ اوّل همانند آب گوارا جلوه می‌کنند. درصورتیکه‌ وقتی‌ با افکار همانیده یکی‌ می‌شویم‌، وارد آتش‌ دردها و گرفتاري‌هاي درونی‌ و بیرونی‌ خواهیم‌ شد. و فضاگشایی‌ و عدم  کردن مرکزمان در نگاه اوّل مانند آتش‌ جلوه می‌کنند. درصورتیکه‌ با فضاگشایی ‌و صبر کردن در مرکزِ عدم، به‌ زودي به‌ آبِ حیاتِ زندگی‌ زنده خواهیم‌ شد. و این‌ آب در درون ما و بیرونِ ما جاري می‌شود .

نکته‌: اگر ما مقاومت‌ را صفر کنیم‌، یعنی‌ تصورِی هیچ‌ چیز مادي را در مرکزمان قرار ندهیم‌ و اتفاقات را مهم‌ ندانیم‌ به‌ این‌ آگاهی‌ مهم‌ دست‌ می‌یابیم‌ که‌ تمامی‌ اتفاقات پیامی‌ را به‌ همراه دارند که‌ مختص‌ خود ما هستند. می‌خواهند همانیدگی‌هاي ما و از آن سو، اصل‌ِ ما را به‌ ما نشان بدهند. پس‌ به‌ جاي اتفاق افتادن و درد کشیدن یا خوشحال شدن بر اساسِ افزایش‌ همانیدگی‌ها، ناظر اتفاق باشیم‌ و پیام را دریافت‌ کنیم‌. تا چیزي را که‌ نیستیم‌ را لا کنیم‌ و به‌ چیزي که‌ هستیم‌ تبدیل‌ شویم‌. اینجاست‌ که‌ لذتِ بی‌کرانه‌ را خواهیم‌ دید.

نکته‌: خداوند هر لحظه‌ می‌خواهد پاركِ من‌ِ ذهینمان را بهم‌ بریزد و ما را از گوشه‌ سلامتی‌ که‌ در ذهن‌ براي خود درست‌ کرده‌ایم‌ بیرون بکِشد. پس‌ بهتر است‌ با خداوند هماهنگ‌ بشویم‌ و به‌ او کمک‌ کنیم‌ و این‌ پارك را بهم‌ بریزیم‌ تا دچار دردهاي من‌ِ ذهنی‌ نشویم‌. بلکه‌ با کشیدن درد هشیارانه‌ و صبر، به‌ جاودانگی‌ و آرامش‌ خداوند زنده شویم‌.

نکته‌: اگر تعظیم‌ خدا را بجا نیاوریم‌، یعنی‌ اگر ادارة تمام جنبه‌هاي زندگیمان را به‌ خداوند نسپاریم‌ و »من‌ می‌دانم‌«هایمان را کنار نگذاریم‌، باعث‌ می‌شود که‌ از عنایت‌ و جذبه‌  خداوند  محروم  بشویم‌.  در  واقع‌  در  این‌  حالت‌  عنایت‌ خداوند  به‌  شکل‌ِ رَیْب‌المنون‌هاي مختلف‌ به‌ سمت‌ِ ما سراز ي خواهند شد تا وقتیکه‌ که‌ متوجه‌ شویم‌ که‌ ما از جنس‌ خداوند هستیم‌ و باید تعظیم‌ خداوند را بجا آوریم‌.

نکته‌: بی‌مرداي‌ها بهترین‌ فرصت‌ براي فضاگشایی‌ و تسلیم‌ هستند. اگر در این‌ مواقع‌ تسلیم‌ شویم‌، به‌ وجودِ نیرویی ‌ناظر و برتر که‌ خداوند است‌ پِی‌ خواهیم‌ برد. پیام اتفاق را خواهیم‌گرفت‌ و از آن جهت‌ِ تبدیل‌ استفاده خواهیم‌کرد و به‌ بهشت‌ِ فضاي گشوده‌شده که‌ در زرِی این‌ بی‌مرادي پنهان بوده است‌، زنده خواهیم‌ گشت‌.

تجربه‌ شخصی‌

قبل‌ از آشنایی‌ با آموزشهاي مولانا، پُر از هیجانات منفی ‌من‌ِ ذهنی‌ مانند خشم‌، ترس، حسادت و دیگر رنجش‌ها بودم. گداي محبّت‌ و توجّه‌ دیگران بودم. ناموس پندار کمالم‌ اجازه نمی‌داد تا به‌ اشتباهاتم‌ اعتراف کنم‌ و عذر بخواهم‌. ولی‌ به‌ مرور، به‌ کمک‌ِ هدیه‌اي به‌ نامِ »تسلیم‌« قدرتِ اعتراف کردن و عذرخواهی‌ کردن در من‌ پدیدار شد. و در این‌ فضاي تسلیم‌ اجازه می‌دهم‌ که‌ خداوند امورِ زندگی‌ام را بر عهده بگیرد. صبر می‌کنم‌ و آرام شده‌ام.

نکته‌: گاهی ‌من‌ِ ذهنی‌ِ ما با ظاهرسازي  در قالب‌ِ دلسوزي کردن و راضی نگه‌ داشتن‌ِ دیگران، می‌خواهد جلب‌ توجه‌ کند و خودش را یک ‌آدمِ بسیار عاشق‌ و دلسوز نشان دهد. اما این‌ عشق‌، یک‌ عشق‌ تقلبی‌ است‌ که‌ هیچ‌ مغز و ریشه‌اي ندارد. عشق‌ و دلسوزيِ حقیقی‌ و اصیل‌ ازگشودنِ فضاي درونمان به‌ دست‌ می‌آید.

نکته‌: حقیقتاً که‌ ما در من‌ِ ذهنی‌ْ گدا هستیم‌. گداي تأیید و توجه‌ دیگران. حاضریم‌ هرکاري بکنیم‌، حتی‌ زیرِ دست‌ و پاي دیگران له‌ شویم‌، تا این‌ تأیید و توجه‌ و تشویق‌ دیگران را به‌ دست‌ آوریم‌. در من‌ِ ذهنی‌ ما دیگران را کنترل می‌کنیم‌ و از آنها توقع‌ داریم‌ که‌ به‌ ما زندگی‌ دهند. این‌ها همگی‌ خرافات هستند. ما خودمان براي خودمان کافی‌ هستیم‌. با فضاگشایی‌ در اطراف اتفاق این‌ لحظه‌ و خاموش کردن گداییّت‌ در مرکزمان، به‌ منبع‌ بینهایت‌ و ابدي شادي و خوشبختی‌ و خرد مجهز خواهیم‌ شد.

نکته‌: ما در من‌ِ ذهنی‌ نمی‌توانیم‌ خداوند را بشناسیم‌ و بویی‌ از زندگی‌ ببریم‌. ولی‌ اگر تنها یک‌ بار به‌ معناي واقعی‌ و اصیل‌ تسلیم‌ بشویم‌ و فضاي درونمان را باز کنیم‌، عشق‌ را تجربه‌ خواهیم‌ کرد و روي خداوند را به‌ کمک‌ِ چشمانِ عدم‌بین‌ خواهیم‌ دید. و آن لحظه‌ است‌ که‌ دیگر هیچ‌ چیز مادي نمی‌تواند توجه‌ ما را به‌ خود جلب‌ کند. آنجاست‌ که‌ از زیر سحْرِ من‌ِ ذهنی‌ بیرون می‌آییم و ‌سِحْرِ خداوند خواهیم‌ شد.

تجربه‌ شخصی‌

من‌ خیلی ‌ناشُکر بودم. احساس می‌کردم فرزندم از بقیه‌ عقب‌تر و ضعیف‌تر و کُندتر است‌. براي همین‌ همیشه‌ شکایت‌ می‌کردم و اذیتش‌ می‌کردم. حتی‌ اگر گاهی‌ بی‌دلیل‌ می‌خندید، مانع‌ خندیدنش‌ می‌شدم. ولی‌ متوجه‌ شدم که‌ همین‌ بهانه‌اي بوده که‌ من‌ فضا را در اطراف این‌ اتفاق باز کنم‌ و صبر کنم‌. باعث‌ شد صبر را بیاموزم . الآن هم‌ قَدرِ دخترم را می‌دانم‌ و دوستش‌ دارم. و براي تمام اشتباهاتم‌ عذر می‌خواهم‌.

نکته‌: چه‌ بسا ما بهترین‌ و دوست‌داشتنی‌ترین‌ اشخاص و مفیدترین‌ نعمت‌ها را در زندگی‌مان داریم‌، ولی‌ چون با عینک‌هاي همانیدگی‌هاي من‌ِ ذهنی‌مان می‌بینیم‌، آنها را ناقص‌ می‌پنداریم‌. چون با سبب‌سازي و پاركِ من‌ِ ذهنیمان جور در نمی‌آیند و ناموسِ پندارِ کمال ما را ارضا نمی‌کنند. درصورتیکه‌ که‌ آنها بهترین‌ هستند. با خاموش کردنِ ذهنمان و تسلیم‌ و فضاگشایی‌، به‌ خیر و برکت‌ِ وجود آنها پِی‌ خواهیم‌ برد.

نکته‌: تک‌تک‌ِ لحظاتِ عُمر ما باارزش هستند و باید قدرِ آنها را بدانیم‌. نباید این‌ لحظات عمرمان را در نقش‌هاي بی‌ارزش سرمایه‌گذاري کنیم‌. اینگونه‌ عمرِ خود را تلف‌ می‌کنیم‌. به‌ این‌ حدیث‌ِ » بمیرید پیش‌ از آنکه‌ بمیرید « عمل‌ کنیم‌.

نکته‌: ما باید لقمه‌هاي این‌ دنیایی‌ را به‌ اندازه برداریم‌ و بخوریم‌. باید مفتی‌ّ ضرورت باشیم‌ و ترازو و آیینه‌ خداوندي را بکار ببریم‌. با گشودنِ فضاي درونمان به‌ این‌ ابزارهاي خدایی‌ مجهز می‌شویم‌. و این‌ را بدانیم‌ که‌ کشیدنِ درد هشیارانه‌ هزاران بار شیرین‌تر از فقط‌ یک‌ لحظه‌ دوري و جدایی‌ از خداوند است‌.

نکته‌: درست‌ است‌ که‌ دیوِ من‌ِ ذهنی‌ِ ما، این ‌عوانِ مقتضی‌، نمی‌خواهد که‌ فضاي درونمان را باز کنیم ‌و جنس‌ِ اصلی‌ِ خود را بشناسیم‌ و در مقابل‌ عزم و ارادة ما خواهد ایستاد؛ اما ما با یک‌ نعرة بلندِ »لاضَیْر« و آگاهی‌ از اینکه‌ خداوند براي ما کافیست‌، می‌توانیم‌ تمام این‌ موانع‌ ذهنی‌ را کنار بزنیم‌ و با تسلیم‌ و فضاگشایی ‌در اطرافِ اتفاق این‌ لحظه‌، به‌ اصل‌ِ خودمان بازگردیم‌.

نکته‌: هر کسی‌ که‌ پشتکار داشته‌ باشد و قانون جبران را از لحاظ معنوي و مادي انجام دهد، می‌تواند این ‌دانش‌ِ زنده‌کننده را از مولانا بگیرد و عمل‌ کند. تا ما قانون جبران را رعایت‌ نکنیم‌ و زحمت‌ نکشیم‌ و تمام تمرکزمان را روي خودمان نگذاریم‌، این‌ آموزش‌ها در وجود و ذهن‌ِ ما پایه‌ریزي و نصب‌ نخواهند شد.