:تجربه شخصی✍️
به لطف برنامه گنج حضور تغییر کردهام اما در من »میدانم« خیلی زیاد است و این باعث کلافگی من شده است. کنترل کردنم کمتر شده ولی هنوز احساس میکنم که خیلی میدانم. اما از آن طرف هم خرسِ تربیتشدهاي شدهام.
✍️نکته:
ما خرس تربیتشده نمیخواهیم. بلکه میخواهیم که خداوند زندگی ما را اداره کند. همچنین زندگی ما را بیمراد میکند تا ما »میدانم«هاي خود را شناسایی کنیم و آنها را بیندازیم. هرجا خشم در ما بالا آمد، یعنی ما با »میدانم« داریم کار میکنیم. بلکه باید تعظیمِ خدا را بجا بیآوریم و امور زندگی را به دست زندگی بسپاریم.
✍️تجربه شخصی:
من معتاد بودم. هم خودم و هم بچهام به بیماريهاي جسمی دچار بودیم. هر لحظه میخواستم به خودم و فرزندم آسیب وارد کنم. ولی به لطف برنامههاي گنج حضور اعتیادم را کنار گذاشتم. رابطهام با فرزندم خیلی بهتر شد و الآن شرایط خانوادگی خیلی بهتري دارم و با اینکه از سواد بالایی برخوردار نیستم، اشعار مولانا را مطالعه میکنم.
✍️نکته:
✍️نکته:
✍️نکته:
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️تجربه شخصی:
احساس میکنم گاهی حضور را در خود حس میکنم. ولی بسیار مقطعی است. دوباره سریعاً به ذهنم برمیگردم. و همیشه بین این دو حالت خواب و بیداري هستم. وقتی حضور را در خود حس میکنم، دلم میخواهد که بیشترش کنم. امّا نمیشود و دوباره ذهن بر من تسلّط پیدا میکند.
✍️نکته:
ما فقط و فقط باید فضا را باز کنیم و یک ناظرِ بدون قضاوت باشیم. به هیچ عنوان نباید در فکرِ راهی براي زیاد کردن حضور باشیم. این یعنی اینکه منِ ذهنی دارد کار میکند. قسّام خداوند است و تنها وظیفه ما فضاگشایی و نظارت است.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️تجربه شخصی:
حضور قرینهاي منِ ذهنی باعث میشوند که پیشرفتِ من کُند بشود. گاهی فضاگشایی میکنم. اما بالاخره من را تحریک میکنند و به ذهن میکِشانند. نمیدانم باید تَرکشان کنم یا نه.
✍️نکته:
در راه معنوي حتماً با قرینهاي منِ ذهنی روبهرو خواهیم شد . اگر شرایط دوري از آنها وجود دارد، میتوان آنها را ترك گفت. امّا بقیه افراد که در زندگی ما هستند همانند دمبلهاي ورزشی هستند که باعث میشوند ما در اطراف آنها فضا باز کنیم. همانند تمرینهاي معنوي هستند که بازوي حضور ما را قوي میکنند.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️تجربه شخصی:
مقدار بسیار زیادي در من ناموس پندار کمال وجود دارد که از من شخص بسیار خجالتی ساخته است .
✍️نکته:
با تکرار و تعهد به آموزشهاي مولانا بعد از مدّتی ناموس پندار کمال در ما شناخته میشود و به مرور میافتد. و فوراً متوجه میشوید که این منِ ذهنی هیچ چیزي نمیداند و فقط وقتِ ما را تلف میکند.
✍️نکته:
در رابطههایتان بر اساس ناموس پندار کمال درد نریزید و خودنمایی را کنار بگذارید. چه در رابطه کاري، چه در روابط خانوادگی. و فقط نورافکن را روي خودتان بیندازید. انسان اگر دست از سرِ خودش بردارد، دست از سرِ دیگران هم برمیدارد .
✍️نکته:
مولانا براي ما کافی، کامل و جامع است. و به ما کمک میکند که بر اساس ذهنمان کار نکنیم. بلکه در عمل، منِ ذهنیِ خود را شناسایی کنیم و فضاي درونمان را باز کنیم.
✍️نکته:
این منِ ذهنی است که به علّت ناموس تقلبیاش ما را وادار به دروغهایی بسی پیچیده و بزرگ میکند. کاري میکند که براي جذب توجه مردم، حتی زیر پاي آنها له بشویم.
که این ناموس تقلبی ما را به جدایی و غربتی عمیق میاندازد.
✍️نکته:
منِ ذهنی پردهي شنگولیان را نمیشناسد. شادي را نمیشناسد. تنها چیزي که میشناسد ساز غمانگیز و دردساز خودش است. منِ ذهنی ساخته شده که درد بیافریند. کارخانهي دردسازي میباشد.
✍️نکته:
منِ ذهنی کمیاباندیش و محدودبین است. در دنیاي محدودیت سِیر میکند و به هیچعنوان حتی نمی تواند بویی از فراوانی خداوند ببرد. و این کمیابیاندیشی ما را به درد میاندازد و آتش حسادت را در ما شعلهور میکند و باعث مانعسازي، مسئلهسازي و دشمنسازي در ما میشود.
✍️نکته:
ما به عنوان انسان باید این مطلب را عمیقاً متوجه بشویم که منِ ذهنی هیچ ارزشی ندارد. حرفهایش، عملهایش و کلّ وجودش هیچ ارزشی ندارد. و ما با انداختن این منِ ذهنی و صفر شدن و آگاه شدن از اینکه مسبّب اصلیْ خداوند است، تعظیم خداوند را بجا میآوریم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️تجربه شخصی:
در گذشته بحثهاي خانوادگی زیادي داشتم. ولی الآن همه را بخشیدهام. حتی خودم در مناسبات خویشاوندي پیشقدم میشوم. انسانهاي اطرافم اشکالات من را به من نشان میدهند. و این سختیها بود که من را در مسیر زنده شدن به خداوند قرار داد و باعث شد همیشه دنبال قلاووز باشم.
: نکته✍️
همه ما نیاز به قلاووز داریم. اگر اندکی گرماي عشق در ما پدیدار شد، نباید فکر کنیم که به انتهاي خط رسیدهایم. بلکه باید متعهدانه به مسیر خود ادامه بدهیم.
و این رها کردنِ کار یکی از بزرگترین خطرهاي این مسیر میباشد.
: نکته✍️
من ذهنی شکرگزاري و قدردانی را نمیشناسد. گاهی اوقات ما بهترین اطراف را در کنار خود داریم، اما منِ ذهنی اجازه نمیدهد که به موهبت وجود آنها پی ببریم. بنابراین با خداوند ستیزه میکنیم. که این کار خطرناکی است.
-----------------------------------------------------------------------------------------------
:تجربه شخصی✍️
مرتب برنامه را گوش نمیدادم ولی هیچوقت برنامه را ترك نکردم. و رعایت قانون جبران خیلی به من کمک کرد. مشکلات مالی مرا حل کرد و مسیرم را هموارتر از پیش کرده است.
: نکته✍️
-----------------------------------------------------------------------------------------------
:تجربه شخصی✍️
قبلاً فضاي گرم خانوادگی وجود نداشت. اما الآن همه چی تغییر کرده است. تعداد بسیار زیادي از ابیات را حفظ کردهام و مرتب آنها را تکرار میکنم. با اعضاي خانواده در مورد ابیات همکاري میکنیم. و به کمک یکدیگر آنها را حفظ میکنیم و در عمل بهکار میگیریم و دیگر چیزي به نام »حوصله سر رفتن« را در خود نمیبینم. بلکه شادي بیسبب را حس میکنم.
: نکته✍️
تکرار ابیات معجزه میکند. مخصوصاً آنهایی که خانهدار هستند میتوانند از این فرصت استفاده کنند. اگر شما علاقهمند باشید و تکرار کنید، بچههایتان هم علاقهمند میشوند و تکرار میکنند. ولی اگر شما تکرار نکنید و به اشعار عمل نکنید، بچههایتان از شما تأثیر نمیپذیرند.
: نکته✍️
هر عملی که از شما سر میزند، بچههایتان آنها را الگوبرداري میکنند. اگر غیبت میکنید و دایماً اخبار میبینید، آنها غیبت کردن و اخبار دیدن را مهم میشمارند. امّا اگر به کمک اشعار مولانا روي خود کار میکنید، حتی نیازي نیست آنها را دعوت به کار کردن روي خود کنید. آنها خودشان به سمت مولانا کشیده خواهند شد. بچههایتان، ولو کم سن و سال، بسیار هشیار هستند و همهچیز را درك میکنند.
: نکته✍️
ما نباید خدا را امتحان کنیم. بلکه این خداوند هست که ما را امتحان میکند. انسان نباید جرأت این را داشته باشد که خداوند را بخواهد امتحان کند. خداوند براي این ما را امتحان میکند که تا خودمان را بشناسیم. انگار که دارد به ما ترازو و آینه میدهد.
: نکته✍️
دلیل اینکه فرایند تبدیل و دگرگونی در ما صورت نمیگیرد این است که ما همیشه در حال مقاومت کردن در برابر زندگی هستیم. حتی احساس ترحم نسب خود و استفاده از پیشرفت معنوي در جهت جلب توجه مردم، نوعی مقاومت کردن و امتحان کردن خداوند و خداوند را رفوزه پنداشتن است.
: نکته✍️
همه جانبه به خودمان و وضعیتهایمان خوب نگاه کنیم. هر لحظه آگاه باشیم که در درون و بیرونِ من چه دارد میگذرد؟ چه هیجانی، چه کمبودي؟ کجاهاي زندگی ماديام دارم اشکال میبینم؟ به روابطم با انسانها خوب نگاه کنم. چه میبینم؟
: نکته✍️
همیشه در جستوجوي پیغام زندگی باشیم. زندگی همیشه دارد یک جنبهاي از ما را به ما نشان میدهد. و اتفاقات براي تغییر و تقویت قدرت شناسایی و تشخیص ماست. براي این است که باید چیزي را در خو تغییر بدهیم
: نکته✍️
تمام آنچه با ذهنمان تجربه میکنیم بمانند مهمانهایی هستند که به خانه تنِ ما میآیند و هرکدامشان یک پیغامی را براي ما دارند. و اگر ما مقاومت بکنیم، درواقع داریم فرصت تبدیل، فضاگشایی و تکامل را از دست میدهیم
: نکته✍️
ما همیشه در آغوشِ امن زندگی هستیم. این آغوشِ زندگی مثل یک ترازو و آینهاست که دائماً ما را به ما نشان میدهد. زندگی همیشه روشن است، اگر ما با سرِ قضاوت و مقاومت بالا نیاییم و سایه نیفکنیم ما هم با زندگی روشن هستیم و پیش میرویم.
: نکته✍️
خداوند هر لحظه در کار جدیدي است. خداوند همیشه به دنبال این است که به وسیله اتفاقات به ما درس جدیدي بدهد. لذا توسط قضا و قدر و کنفکانش سناریوهایی طراحی میکند تا همانیدگیهاي مرکزمان را به ما نشان دهد.
-----------------------------------------------------------------------------------------------
:تجربه شخصی✍️
من همیشه فکر میکردم که با پول همانیده نیستم. و برایم جاي سوال بود که چقدر دیگران نگران پولهایشان هستند. ولی اتفاقی افتاد که براي یک لحظه دیدم پولهایم در حسابم نیست. بسیار ترسیدم و نگران شدم. غافل ازینکه همسرم براي رعایت یکسري مسائل امنیتی آنها را به حساب دیگر انتقال داده بود. سپس متوجه شدم که با پول همانیده هستم.
: نکته✍️
ما عیبهاي دیگران را میبینیم و آنها را قضاوت میکنیم. ولی غافل از اینکه همان عیب در خود ما هست. و همچنین ما پندار کمال داریم و گمان میکنیم که از امتحانات خداوند سربلند بیرون خواهیم آمد.
: نکته✍️
ما به میزان فضایی که در درونمان باز میکنیم از عشق و خردِ خداوند بهرهمند خواهیم گشت. پس باید از ترازو و آیینهاي که در اختیار ما قرار داده شده، به بهترین شکل ممکن استفاده کنیم.
: نکته✍️
قانون امانتداري از ارزش بسیار بالایی برخوردار است. مثلاً یکی از زیرشاخههاي امانتداري این است که ما اسرار مردم را فاش نکنیم. حتی اگر در قدیم دوست بودیم و الآن نیستیم، نباید اسرار را فاش کنیم. نباید از این اسرار سوء استفاده کنیم.
: نکته✍️
ما از جنس لامکان هستیم که در مکان قرار گرفتهایم. در اصل از جنسِ نیستی و خاموشی هستیم. و تمام وضعیتهاي رنگارنگ که ذهنمان به ما نشان میدهد، همگی مانند پردهاي هستند که این جنسِ اصلی ما را میپوشانند و نمیگذارند از آن بویی ببریم.
: نکته✍️
ما اشتباهاً در ذهنمان با این باور میدیدیم که قیامتِ ما در آینده خواهد بود. قیامت را در آینده تجسم میکردیم. در صورتیکه قیامت ما در همین لحظه صورت میپذیرد. براي همین هست که همیشه به این سمت کشیده میشویم که قیامت خودمان را در این لحظه تجربه کنیم.
: نکته✍️
همه این تغییرات، این دردها و هیجانات که در وضعیتهاي ذهنی و این جهانی مشاهده و تجربه میکنیم براي این است که خداوند دارد به ما فانی بودن و بیارزش بودنِ وضعیتها را یادآور میشود. تا به اصلِ خودمان که ساکن و مستقر است، پِی ببریم و این پارك ذهنیمان را لا کنیم. تا قیامت حقیقی را تجربه کنیم
: نکته✍️
اینکه خداوند ما را بیمراد میکند و به درد میافکند، به این معنی نیست که خداوند میخواهد براي خلاصی از آن به همانیدگیهاي دیگر پناه ببریم. خیر. اینها همه پیامی هستند براي اینکه متوجه شویم که ما از جنس اتفاق نیستیم. بلکه خالق اتفاق هستیم و هیچ تاثیري از اتفاق نمیگیریم.
: نکته✍️
غمِ اصلیِ ما، یعنی منظور اصلیِ ما از آمدن به این جهان، زنده شدن به خداوند است. چیزي است که ما همیشه باید به خودمان یادآور بشویم. باید هر لحظه از خود بپرسیم که: آیا غمِ او را داریم؟ غمِ زندهشدنِ مجدد به او را داریم؟
: نکته✍️
کودکان به اندازهي بزرگسالان همانیده نیستند. اگر آنها را از ابتدا با عشق پرورش دهیم، بسیار ضعیف به دنیا میچسبند. و بهراحتی میتوانند همانیدگیهاي خود را شناسایی کنند و بیندازند.
: نکته✍️
ما در راه زندهشدن به خداوند حتماً دردِ هشیارانه را تجربه خواهیم کرد. اما هرچه مقاومت ما کمتر باشد، درد هشیارانه کمتري را تجربه خواهیم کرد. اما اگر مقاومت کنیم، بیشتر و بیشتر بیمراد خواهیم شد و به تناسبِ آن، درد زیادي خواهیم کشید و راهایی از آنها نیز دردِ هشیارانه بیشتري را میطلبد.
: نکته✍️
اگر براي دستیابی به حسّ شادي، به همانیدگیها پناه ببریم، توسط خداوند تنبیه خواهیم شد. بیمراد خواهیم شد و درد خواهیم کشید. درصورتیکه شاديِ حقیقی بسیار ارزان است. و ما منبع بینهایت و ابديِ شادي را در مرکز خودمان داریم. کافیست هشیاري خود را از همانیدگیهاي مرکزمان آزاد کنیم.
: نکته✍️
حتی اگر کسی بهزور خواست چیزي به ما بدهد، نباید بهراحتی قبول کنیم. باید در اِزایش چیزي بپردازیم. یا اصلاً آن را دریافت نکنیم. نباید از مردم توقع داشته باشیم. طبق گفته حضورت رسول، اگر بهشت را میخواهیم، نباید از مردم چیزي بخواهیم. و اگر از مردم چیزي نخواهیم، بهشتِ ما تضمینی است.
: نکته✍️
اگر هدفی داریم و منِ ذهنی را وسیله رسیدن به آن هدف قرار دهیم، آن هدف فاسد خواهد شد. این همان جهدِ فرعونی است. منِ ذهنی کارفزایی میکند و وقت ما را تلف میکند و تلاش بیهوده میکند. درخت بیثمر براي ما میکارد. هر تلاشی از روي منِ ذهنی، توسط زندگی بهم ریخته خواهد شد.
: نکته✍️
ما به عنوان انسان فقط قرار بوده که چند صباحی را (تا هفت، هشت سالگی) در ذهن بمانیم و همانیده شویم. اما این مدت بسیار ادامه یافته و دردها روي هم تلنبار گشته است. پس باید هرچه زودتر همانیدگیهاي خود را بشناسیم و بیندازیم و زمان را تلف نکنیم.
: نکته✍️
ما باید در راه زنده شدن به خداوند، با زندگی همکاري کنیم. درست است که خداوند ما را توسط قانون جذبه، جذب میکند. اما این ما هستیم که باید قدم اول را برداریم. درواقع باید قدم اول را نکو برداریم. با فضاگشایی در اطراف اتفاق این لحظه است که ما میتوانیم به اصل خود زنده شویم.
: نکته✍️
ما باید به خداوند اعتماد داشته باشیم. به قدرت خودمان هم اعتماد داشته باشیم. مهم نیست که منِ ذهنیِ ما چقدر بزرگ است. مهم این است که ما قدرت شناسایی و رهایی از منِ ذهنی را داریم. ما به نیروي خداوند مجهز هستیم. نیرویی که کلّ کائنات و جمیع موجودات را اداره میکند. پس فقط کافیست شاد و فارغ و ایمن باشیم و به اصل خودمان اعتماد کنیم.
: نکته✍️
ما به عنوانِ انسان از ارزش بسیار بالایی برخورداریم. باید براي خود ارزش قایل شویم. ما از جنس خداوند هستیم. این منِ ذهنی ما است که ما را بیارزش به ما نشان میدهد. براي اینکه خودش بیارزش است. منِ ذهنی بیارزشترین چیزي است که در کلّ این کائنات میتوان یافت.